کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مأکول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
eatable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل خوردن، خوردنی، ماکول، خوش گوشت
-
edible
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خوراکی، خوردنی، ماکول، چیز خوردنی، خوش گوشت
-
مالول
لغتنامه دهخدا
مالول . (ص ) کلوبنده را گویند وآن غلامی باشد که به مرتبه ٔ بزرگی رسیده باشد، چه کلو به معنی بزرگ است . (برهان ) (آنندراج ). و رجوع به ماکول شود. || شکم پرست و جوعی را نیز گویند. (برهان ) (آنندراج ). پرخور و شکم پرست . (ناظم الاطباء). به معنی شکم بنده...
-
خواربار
واژگان مترادف و متضاد
آذوقه، ارزاق، توشه، خوراک، خوراکی، طعام، قوت، ماکول
-
طار
لغتنامه دهخدا
طار. (اِ) نوعی از ماهی است که در خلیج فارس صید کنند و مأکول اللحم است .
-
قابل اکل
لغتنامه دهخدا
قابل اکل . [ ب ِ ل ِ اَ] (ص مرکب ) خوردنی . هر چیز که خورده شود. مأکول .
-
فلوغیون
لغتنامه دهخدا
فلوغیون . [ ] (معرب ، اِ) به رومی طین مأکول است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
فیسابلوس
لغتنامه دهخدا
فیسابلوس . [ ] (معرب ، اِ) به یونانی نوعی از لبلاب مأکول است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
لت
لغتنامه دهخدا
لت . [ ل ُ ] (اِ) نوعی ماهی مأکول مخصوص آب شیرین ، از خانواده ٔ گادیده .
-
انگبان
لغتنامه دهخدا
انگبان . [ اَ گ ُ ] (اِ)ریشه ای که دارای علفی است مأکول . (ناظم الاطباء).
-
مأکولات
لغتنامه دهخدا
مأکولات . [ م َءْ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مأکولة (مؤنث مأکول ). خوردنیها. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). خوردنیها و چیزهای قابل خوردن . (ناظم الاطباء). و رجوع به مأکول و مأکولة شود.
-
کویه
لغتنامه دهخدا
کویه . [ ی َ / ی ِ ] (اِ) گیاهی باشد شیرین که مردمان خورند. (برهان )(آنندراج ). گیاهی شیرین و مأکول . (ناظم الاطباء).
-
خوراکی
واژگان مترادف و متضاد
۱. اطعمه، ارزاق، توشه، خواربار، خوردنی، غذا، مائده ۲. خوردنی، قابلخوردن، ماکول ≠ پوشاکی
-
مشروب
واژگان مترادف و متضاد
۱. آشامیدنی، شربت، نوشابه ۲. عرق، شراب، مسکر ≠ ماکول، خوراکی، خوردنی
-
حشینه
لغتنامه دهخدا
حشینه . [ ح َن َ ] (ع اِ) نوعی ماهی خرد شبیه به ساردنی که در جنوب ایران معروف و مأکول میباشد. (یادداشت مؤلف ).