کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مأموم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مأموم
لغتنامه دهخدا
مأموم . [ م َءْ ] (ع ص ) زده شده بر ام ّ الرأس . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). زده شده بر دماغ . (ازاقرب الموارد). امیم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || آنکه دماغ او را ضربی رسیده باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || شتری که از ضرب یا از ...
-
واژههای مشابه
-
ماموم
واژگان مترادف و متضاد
مصلی، نمازخوان، نمازگزار ≠ امام، پیشنماز
-
ماموم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] ma'mum کسی که در نماز به پیشنماز اقتدا میکند.
-
مأموم
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) آنکه از امامی پیروی کند.
-
جستوجو در متن
-
پیشنماز
واژگان مترادف و متضاد
امام ≠ ماموم
-
پیرو و پیشوا
فرهنگ گنجواژه
امام و ماموم.
-
پیش نماز و پس نماز
فرهنگ گنجواژه
امام و مأموم.
-
پَس نماز
لهجه و گویش تهرانی
ماموم، کسیکه پشت امام
-
پسوا
لهجه و گویش تهرانی
ماموم، کسیکه پشت امام است
-
نمازگزار
واژگان مترادف و متضاد
ماموم، مصلی، نمازخوان، نمازکن، نمازگر، نمازی
-
پس نماز
فرهنگ فارسی معین
(پَ. نَ)(اِ.)آن که پشت امام نمازگزارد، مأموم . مق پیش نماز.
-
امام
واژگان مترادف و متضاد
۱. معصوم ۲. ولی ۳. پیشرو، پیشوا، راهبر، راهنما، رهبر، شیخ، قاید، قدوه، قطب ۴. پیشنماز ≠ ماموم
-
جماعتی
لغتنامه دهخدا
جماعتی . [ ج َ ع َ ] (ص نسبی ) نسبت است به جماعت . مأموم . اقتدأکننده . (یادداشت مؤلف ).