کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مأدور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مأدور
لغتنامه دهخدا
مأدور. [ م َءْ ] (ع ص ) دبه خایه . ج ، اُدُر، مآدیر. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). کسی که پرده ٔ صفاق او پاره شود و روده هایش پایین افتد و گویند بیماری فتق که به یکی از دو خایه ٔ او رسیده باشد. (از ذیل اقرب الموارد). آدر. دبه خایه . غُر. غُرغُر....
-
جستوجو در متن
-
مآدیر
لغتنامه دهخدا
مآدیر. [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مَأدور.(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به مأدور شود.
-
دبه خایه
لغتنامه دهخدا
دبه خایه . [ دَب ْ ب َ / ب ِ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) غُر. فنج . (فرهنگ اسدی ). مبتلی به مرض فتق . خداوند علت دبه خایگی . مفتوق . مبتلا به فتق بیضه . مأدور. آدر. (منتهی الارب ). بادخایه . مرد بزرگ خایه . (آنندراج ). کسی که فتق داشته باشد. کسی که دارای ...