کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ماویة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ماویة
لغتنامه دهخدا
ماویة. [ وی ی َ ] (اِخ ) نام زنی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دختر غفور از بنات ملوک یمن و زن حاتم طایی . (تاج العروس ،ج 9 ص 413) (عیون الاخبار ج 3 ص 129 و حاشیه ٔ ص 263). و رجوع به تعلیقات دیوان منوچهری ص 344 شود : یار تو خیر و خرمی چون پارسای ف...
-
ماویة
لغتنامه دهخدا
ماویة. [ وی ی َ ] (ع اِ) آیینه . ج ، ماوی ّ. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آیینه و چنین می نماید که نسبت است به ماء به جهت درخشندگی و شفافیت آن . (از تاج العروس ج 9 ص 413). || (ص نسبی ) مؤنث ماوی ّ. مائیة. (اقرب الموارد). و رجوع به ماء و مائیة و...
-
واژههای مشابه
-
مأویة
لغتنامه دهخدا
مأویة. [ م َءْ ی َ ] (ع مص ) بخشودن و ترحم نمودن . (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
ماوی
لغتنامه دهخدا
ماوی . [ وی ی ] (ع اِ) ج ِ ماویَّه .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به ماویة شود.
-
طنب
لغتنامه دهخدا
طنب . [ طُ ن ُ ] (اِخ ) منزلی است از منازل حاج بصرة بین ماویه و ذات العشر، و آن آبیست بنی العنبر را. (معجم البلدان ).
-
ذوقساء
لغتنامه دهخدا
ذوقساء. [ق ِ ] (اِخ ) نام یکی از منازل حاجیان بصرة. (المرصع). و آن میان ماویة و ینسوعة نزدیک ذات العسرة است .
-
قساء
لغتنامه دهخدا
قساء. [ ق ِ ] (اِخ ) (ذو...)جائی است نزدیک ذات العشر و از منازل حاجیان بصره است و بین ماویه و ینسوعة واقع شده . (معجم البلدان ).
-
ابوهنیده
لغتنامه دهخدا
ابوهنیده . [ اَ هَُ ن َ دَ ] (اِخ ) محدث است .او از ابی ماویة و از او داودبن ابی هند روایت کند.
-
ذوالمجاز
لغتنامه دهخدا
ذوالمجاز. [ ذُل ْ م َ ] (اِخ ) نام بازارگاهی میان مجنة و مکة بمنا به یک فرسنگی عرفه از ناحیت کبکب و بعصر جاهلیت ، عرب مجاور مکه را در اوائل ذوالقعدة بدانجا بازاری بوده است . سمیت به لان اجازة الحاج کان فیها. و در حدیث ذوالمجازذکر شده است و گفته اند م...
-
شاعی
لغتنامه دهخدا
شاعی . (ع ص ، اِ) شیعی . شیعه : و آنگاه کشتن حسین بن علی بن ابی طالب علیه السلام اندر عاشورابه اتفاق افتاد تا ماتم شد شاعیان را. (التفیهم ).یار تو خیر و خرمی چون یار شاعی فاطمی جفت تو جود و مردمی چون جفت حاتم ماویه . منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 102)...
-
حاتم
لغتنامه دهخدا
حاتم .[ ت ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن سعد طائی مکنی به ابوسفانه . مردی سخی و جوانمرد ازقبیله ٔ طی ّ که عرب به سخا و کرم وی مَثل زند: اکرم من حاتم طی . و در فارسی مثل حاتم یا مثل حاتم طائی گویند. و از آن سخت سخی و بخشنده خواهند : ای دریغ آن حر هنگام سخا حا...
-
خیر
لغتنامه دهخدا
خیر. [ خ َ ] (ع اِ) نیکوئی . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). خوبی . مقابل شر : ز دلها مردمان را خیر باشد. فرخی .یار تو خیر و خرمی چون پارسای فاطمی جفت تو جود و مردی چون جفت حاتم ماویه . منوچهری .فعالش مایه ٔ خیر و جمالش آیت خوبی ...