کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ماوا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ماوا
/ma'vā/
معنی
۱. جایگاه؛ مَسکن.
۲. پناهگاه.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. پناه، پناهگاه، ملاذ، ملجا
۲. جا، جایگاه، سامان، محل، مقام، موضع، منزل، مسکن، وثاق
دیکشنری
home, residence
-
جستوجوی دقیق
-
ماوا
واژگان مترادف و متضاد
۱. پناه، پناهگاه، ملاذ، ملجا ۲. جا، جایگاه، سامان، محل، مقام، موضع، منزل، مسکن، وثاق
-
ماوا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مٲویٰ] ma'vā ۱. جایگاه؛ مَسکن.۲. پناهگاه.
-
واژههای مشابه
-
مأوا
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . مأوی ] (اِ.) پناهگاه .
-
مأوا
لغتنامه دهخدا
مأوا. [ م َءْ ] (اِخ ) دهی از دهستان دروفرامان است که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع است و 240 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
مأوا
لغتنامه دهخدا
مأوا. [ م َءْ ] (ع اِ) جای بودن و با لفظ دادن و ساختن و گرفتن و به مأوا شدن مستعمل . (آنندراج ). مسکن و منزل و خانه و لانه و جایگاه و مقام و جای اقامت و مکان و جای سکونت . (ناظم الاطباء). رسم الخطی از مأوی : چنان پندارد آن مسکین در اینجاکزین خوشتر...
-
ماوا کردن
واژگان مترادف و متضاد
جا گرفتن، اقامت کردن، مقیم شدن، اقامت کردن، سکونت کردن، سکنا گزیدن، ماوا یافتن
-
ماوا گرفتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. پناهگرفتن، مامن گزیدن ۲. مسکن گزیدن، منزلگرفتن، جا کردن، ماوا گزیدن، سکونت کردن
-
ماوا کردن
لغتنامه دهخدا
ماوا کردن . [ م َءْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اقامت کردن و منزل کردن و جای گرفتن و سکونت کردن . مأوا گرفتن . (ناظم الاطباء). مأوا یافتن .
-
مأوا گرفتن
لغتنامه دهخدا
مأوا گرفتن . [م َءْ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) مأوا کردن : نخردسایه ٔ اقبال هما را به جوی گیرد آن کس که بر سایه ٔ لطفش مأوا. شفیع اثر (از آنندراج ).زمژگانت آخر به جایی رسیدم که در دیده ٔ خویش مأوا گرفتم . میرزا جلال اسیر (ازآنندراج ).و رجوع به مأوا...
-
مأوا یافتن
لغتنامه دهخدا
مأوا یافتن . [ م َءْ ت َ ] (مص مرکب ) مأوا کردن : چرا سوزن چنین دجال چشم است که اندر جیب عیسی یافت مأوا. خاقانی .و رجوع به مأوا کردن شود.
-
مأمن و مأوا
فرهنگ گنجواژه
مسکن.
-
منزل و مأوا
فرهنگ گنجواژه
جایگاه.
-
را مسكن و مأوا كرد
دیکشنری فارسی به عربی
استوطن فى