کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ماه روزه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ماه روزه
معنی
(زِ) (اِمر.) حساب سال و ماه و روز، تاریخ .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ماه روزه
فرهنگ فارسی معین
(زِ) (اِمر.) حساب سال و ماه و روز، تاریخ .
-
ماه روزه
لغتنامه دهخدا
ماه روزه . [ هَِ زَ / زِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) به معنی رمضان است . (انجمن آرا) (آنندراج ). رمضان . ماه صیام . شهر الصبر. شهراﷲ المبارک . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ماه روزه درآمد و امیر روزه گرفت به کوشک نو. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 532). و ماه ...
-
ماه روزه
لغتنامه دهخدا
ماه روزه . [ زَ/ زِ ] (اِ مرکب ) تاریخ و آن را سال مه نیز خوانند. (فرهنگ جهانگیری ). به معنی سال مه باشد که به عربی تاریخ گویند و آن حساب نگاه داشتن سال و ماه و روز است . (برهان ). به معنی روز ماه است که نوشته شده که مأخذ تاریخ عربی گردیده است و آن ...
-
واژههای مشابه
-
مأة
دیکشنری عربی به فارسی
صد , عدد صد , صديک , يک صدم
-
ماه ماه
لغتنامه دهخدا
ماه ماه . (ق مرکب ) ماه بماه . هر ماه و ماهیانه . (ناظم الاطباء).
-
ماه به ماه
لغتنامه دهخدا
ماه به ماه . [ ب ِ ] (ق مرکب ) از این ماه به آن ماه . (ناظم الاطباء). هر ماه . همه ماهه . ازاین ماه تا ماه دیگر. || ماه بسیار. (ناظم الاطباء). || مدت مدید. (ناظم الاطباء).
-
گنبد ماه
لغتنامه دهخدا
گنبد ماه . [ گُم ْ ب َ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است : همی ماهی ازآب برداشتی پس از گنبد ماه بگذاشتی . فردوسی .رجوع به گنبد هور و ماه شود.
-
کرزه ماه
لغتنامه دهخدا
کرزه ماه . [ ک ُ زَ / زِ ] (اِ)رستنی و گیاهی باشد بغایت خوشبوی . || آبیاری کشت و زراعت را نیز گویند. (برهان ) (آنندراج ).
-
کرچه ماه
لغتنامه دهخدا
کرچه ماه . [ ک ُ چ ِ ] (اِ مرکب ) در تداول مردم مازندران ماه اردیبهشت است . (از یادداشت مؤلف ).
-
lunisolar tide
ماهخورکِشَند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی، ژئوفیزیک] اجزای کِشَندی هماهنگ که بخشی از آنها حاصل اثر گرانش ماه یا خورشید است و بخشی دیگر که چهارده روز یکبار روی میدهد حاصل مجموع کِشَند آنهاست
-
ماه قمری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] ← ماه هلالی
-
lunar tide
ماهکِشَند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی، ژئوفیزیک، مهندسی نقشهبرداری] جزئی از کِشَند که فقط براثر گرانش ماه ایجاد میشود
-
ماهگرفتگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] ← خسوف
-
draconic month, nodical month, draconitic month
ماهِ گرهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] فاصلۀ زمانی بین دو گذر متوالی ماه از گرههای مداری خود و محل تقاطع مدار آن با دایرهالبروج که برابر با 27/212221 روز است