کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ماهپری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: parik، جمع: پریان] [عامیانه] pari ۱. موجود افسانهای و اساطیری نظیر جن بهصورت زنی بسیارزیبا که مانند فرشته بال دارد و پرواز میکند و در زیبایی نقیض دیو است.۲. [مجاز] زن زیبا.۳. [قدیمی] جن.
-
پری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مخففِ پریر] [قدیمی] pari ۱. دو روز پیش؛ پریروز: ◻︎ مرد امروزی هم از امروز گوی / از پری و دی و فردا دَم مزن (محمدشیرین مغربی: لغتنامه: پری).۲. دو شب پیش؛ پریشب.
-
پری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: prix] peri پاداش؛ جایزه.
-
پری
دیکشنری فارسی به عربی
جني , جنية
-
پری
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: pari طاری: pari طامه ای: pari طرقی: peri کشه ای: pari نطنزی: pari
-
پَری
لهجه و گویش تهرانی
پروانه، پروین،پریوش،پریرخ
-
Moon
ماه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] تنها قمر زمین به قطر حدود 3500 کیلومتر که جوّ ندارد و سطح آن از برخورد سنگهای آسمانی آبلهگون است
-
ماه
واژگان مترادف و متضاد
۱. برج، شهر ۲. قمر ۳. زیبا، قشنگ، جمیل، زیبارو ۴. محبوب، معشوق، یار ۵. دوستداشتنی، مطلوب ۶. بیعیب و نقص، کامل ۷. فصل
-
ماه
فرهنگ نامها
(تلفظ: māh) (در نجوم) جِرم آسمانی نسبتاً بزرگی که شبها به صورت لکهی روشن بزرگی از زمین دیده میشود و هر 29 تا 30 شبانه روز یک بار دور زمین میگردد ؛ قمر ؛ (در گفتگو) (به مجاز) بسیار خوب و دوست داشتنی ؛ (در گفتگو) (به مجاز) زیبا و قشنگ ؛ (در گفتگو) ...
-
ماه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: māh] ‹ماج، مانگ› māh ۱. (نجوم) از کرات آسمانی که در هر ۲۹ روز و ۱۲ ساعت و۴۴ دقیقه یک بار به دور زمین میگردد و از خورشید کسب نور میکند؛ قمر.۲. واحد اندازهگیری زمان برابر با یکدوازدهم سال.۳. (صفت) [عامیانه، مجاز] زیبا.۴. در گاهشماری ...
-
ماه
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - قمر زمین ، سیارة کوچکی که به دور خود و دور زمین می گردد و از خورشید نور می گیرد. 2 - ماه نهم بارداری یا زمان زایمان . 3 - در ایران قدیم روز دوازدهم از هر ماه شمسی . 4 - (کن .) معشوق زیباروی . 5 - زیبا، قشنگ .
-
ماه
لغتنامه دهخدا
ماه . (اِ) به زبان پهلوی شهرو مملکت را گویند که عربان مدینه خوانند. گویند حذیفه بعد از فتح همدان به نهاوند آمد و چون نهاوند کوچک بود و گنجایش سپاه او را نداشت ، فرمود که آنچه لشکر بکوفه بود به دینور و هرچه سپاه بصره بود به نهاوند فرود آمد و چون ماه ب...
-
ماه
لغتنامه دهخدا
ماه . (اِخ ) قمر. (فرهنگ رشیدی ) (از فرهنگ جهانگیری ). بمعنی نیر اصغر است که عربان قمر خوانند. (برهان ). قمر را گویند و به زبان دری و تبری مونک و مانک گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). و اضافت ماه به طرف فلک و مترادفات آن حقیقت است و این از جهت اظهار خص...
-
ماه
لغتنامه دهخدا
ماه . (اِخ ) نام فرشته ای است که موکل است بر جرم قمر یعنی قرص ماه و تدبیر و مصالح روز ماه که روز دوازدهم بود از ماه شمسی به او تعلق دارد. (برهان ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). ماه در ایران باستان ، علاوه بر اطلاق به جرم قمر، به فرشته ای (ایزد کره...
-
ماه
لغتنامه دهخدا
ماه . (اِخ ) نواحیی را که ما امروز همدان و کرمانشاه و دینور و نهاوند و پیشکوه گوییم در قدیم کشور ماه می نامیدند و در ویس و رامین این لفظ استعمال شده است . این باقی مانده ٔ «ماد» و «مای » قدیم است که مرکزمملکت مادی باشد. عرب بعد از فتح این قسمت از ایر...