کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ماهیگیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ماهیگیر
/māhigir/
معنی
کسی که برای تفریح ماهی صید میکند یا پیشهاش ماهیگیری است.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ماهیگیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) māhigir کسی که برای تفریح ماهی صید میکند یا پیشهاش ماهیگیری است.
-
ماهیگیر
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) کسی که کارش گرفتن ماهی است ؛ صیاد.
-
واژههای مشابه
-
ماهیگیر، ماهیگیر
واژگان مترادف و متضاد
صیاد
-
fisherman’s bend, anchor bend, studding sail halyard bend, fisherman’s knot
گرهپیچ ماهیگیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] گرهپیچی برای محکم بستن طناب به حلقه یا چشمی
-
واژههای همآوا
-
ماهی گیر
لغتنامه دهخدا
ماهی گیر. (نف مرکب ) صیاد ماهی . (ناظم الاطباء). دامیار. سماک . عَرَکی ّ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ماهی گیرنده و معرب آن ماهیجیر : چون سلیمان نبود ماهی گیرخاتم آورد باز دست آخر. خاقانی .|| (اِ مرکب ) به معنی ماهیخوار. (آنندراج ). مرغ ماهیخوار. رج...
-
جستوجو در متن
-
صیاد
فرهنگ واژههای سره
ماهیگیر، ماهیگیر
-
fishergirl
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ماهیگیر
-
ploughfish
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ماهیگیر
-
fishlet
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ماهیگیر
-
fishpool
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ماهیگیر
-
fishfinger
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ماهیگیر
-
fishbolt
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ماهیگیر