کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ماهیچهپروردگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
myotrophy
ماهیچهپروردگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] غذارسانی به ماهیچه در سطح مولکولی
-
واژههای مشابه
-
پروردگی
لغتنامه دهخدا
پروردگی . [ پ َرْ وَ دَ / دِ ] (حامص ) به بعض کلمات ملحق شود و افاده ٔ معنی اسمی کند: نمک پروردگی . نازپروردگی . سایه پروردگی .
-
pseudohypertrophic muscular dystrophy
دُشبیشپروردگی ماهیچه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] هریک از انواع دُشپروردگی ماهیچهای که با بزرگ شدن ماهیچهها همراه است
-
muscular dystrophy, MD
دُشپروردگی ماهیچه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] مجموعهبیماریهای وراثتی که در آنها توان و حجم ماهیچههای بدن بهتدریج کاهش مییابد
-
myohypertrophia
بیشپروردگی ماهیچه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] وضعیتی که در آن به حجم ماهیچه در نتیجۀ افزایش حجم ماهیچهیاختهها افزوده میشود
-
core 1
ماهیچه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار، مهندسی مواد و متالورژی] بخشی از قالب که برای شکل دادن به قسمتهای خالی و داخلی قطعۀ ریختگی همراه با قالب یا جداگانه ساخته میشود
-
ماهیچه
واژگان مترادف و متضاد
عضله، کره، مایچه
-
ماهیچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹مایچه› (زیستشناسی) māhiče برخی از گوشتهای بدن انسان یا حیوان که دارای دو سر باریک و شبیه ماهی کوچک است؛ عضله.
-
ماهیچه
فرهنگ فارسی معین
(چِ) (اِ.) بافت قابل انقباضی که بر حسب حرکت اندام های بدن جانوران می شود.
-
ماهیچه
لغتنامه دهخدا
ماهیچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) ماهی خرد.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || پارچه گوشت گرد و درازی مانا به ماهی . عضله . (ناظم الاطباء).عضله . موشک . موش گوشت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).بعضی گوشتهای بدن انسان و جانوران که دو سر آن باریک و شبیه به ما...
-
ماهیچه
دیکشنری فارسی به عربی
قوة عضلية
-
ماهیچه
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: mâhiča طاری: mâhiča طامه ای: mâhiča طرقی: mâhiča کشه ای: mâhiča نطنزی: mâhiča
-
methylotrophy
متیلپروردگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] فرایندی که در آن ریزاندامگان انرژی مورد نیاز خود را از دگرگشت ترکیبات یک کربنۀ حاوی گروه متیل یا از ترکیباتی که حاوی دو یا چند گروه متیل هستند و بهطور مستقیم به یکدیگر متصل نشدهاند تأمین میکند
-
methanotrophy
متانپروردگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] فرایندی که در آن اندامگان انرژی مورد نیاز خود را از دگرگشت متان تأمین میکند