کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ماهیچهزردپیآماس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
myositis fibrosa
ماهیچهآماس رشتهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] ماهیچهآماس در بافت همبند در درون خود ماهیچه
-
myofibrositis
ماهیچهتارچهآماس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] التهاب پیراماهیچه متـ . پیراماهیچهآماس perimyositis
-
pyomyositis,spontaneous bacterial myositis,tropical pyomyositis
چرکماهیچهآماس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] نوعی ماهیچهآماس که براثر عفونت باکتریایی، بیشتر در نواحی گرمسیری، ایجاد میشود
-
core 1
ماهیچه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار، مهندسی مواد و متالورژی] بخشی از قالب که برای شکل دادن به قسمتهای خالی و داخلی قطعۀ ریختگی همراه با قالب یا جداگانه ساخته میشود
-
ماهیچه
واژگان مترادف و متضاد
عضله، کره، مایچه
-
ماهیچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹مایچه› (زیستشناسی) māhiče برخی از گوشتهای بدن انسان یا حیوان که دارای دو سر باریک و شبیه ماهی کوچک است؛ عضله.
-
ماهیچه
فرهنگ فارسی معین
(چِ) (اِ.) بافت قابل انقباضی که بر حسب حرکت اندام های بدن جانوران می شود.
-
ماهیچه
لغتنامه دهخدا
ماهیچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) ماهی خرد.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || پارچه گوشت گرد و درازی مانا به ماهی . عضله . (ناظم الاطباء).عضله . موشک . موش گوشت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).بعضی گوشتهای بدن انسان و جانوران که دو سر آن باریک و شبیه به ما...
-
ماهیچه
دیکشنری فارسی به عربی
قوة عضلية
-
ماهیچه
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: mâhiča طاری: mâhiča طامه ای: mâhiča طرقی: mâhiča کشه ای: mâhiča نطنزی: mâhiča
-
tendon transplantation
پیوند زردپی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پیوند] پیوند زدن پیوندینۀ آزاد زردپی به جای بخش آسیبدیدۀ زردپی
-
ganglionitis
گرهآماس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] التهاب گره
-
cheilitis
لبآماس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] التهاب لبها براثر عوامل گوناگون
-
gingivitis
لثهآماس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] التهاب لثهها که به تورم و خونروی آنها منجر میشود متـ . لثاماس
-
tonsilitis
لوزهآماس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] التهاب لوزه