کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ماهیتابه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ماهیتابه
/māhitābe/
معنی
ظرف فلزی پهن، لبهدار و کم عمق که در آن ماهی یا چیز دیگر سرخ میکنند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تابه
۲. ماهیتاوه
دیکشنری
fryer, frying pan
-
جستوجوی دقیق
-
ماهیتابه
واژگان مترادف و متضاد
۱. تابه ۲. ماهیتاوه
-
ماهیتابه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ماهیتاوه› māhitābe ظرف فلزی پهن، لبهدار و کم عمق که در آن ماهی یا چیز دیگر سرخ میکنند.
-
ماهیتابه
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: tâba طاری: mâhitâva طامه ای: mâhitâve طرقی: mâhtâva کشه ای: mâhitova نطنزی: mâhitove
-
واژههای مشابه
-
تابه، ماهیتابه
لهجه و گویش تهرانی
ظرف سرخ کردن
-
واژههای همآوا
-
ماهی تابه
فرهنگ فارسی معین
(بِ) (اِمر.) ظرف فلزی پهن که در آن ماهی یا چیز دیگر سرخ می کنند، ماهی تاوه .
-
ماهی تابه
لغتنامه دهخدا
ماهی تابه . [ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) ظرفی مسین یا جز آن با دسته که ماهی و جز آن را در آن سرخ کنند. ماهی سرخ کن .ماهی تاوه . ماهی توه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
جستوجو در متن
-
frypan
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ماهیتابه
-
مایى تَوو
لهجه و گویش بختیاری
mâyi-tow ماهىتابه.
-
تابه ،تاوه
لهجه و گویش تهرانی
ماهیتابه
-
skillet corn bread
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نان ذرت ماهیتابه ای
-
تابه
واژگان مترادف و متضاد
۱. ساج، تاوه ۲. ماهیتابه
-
frying pan
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ماهیتابه، ماهی تابه، تاوه، یغلا