کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ماهچه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ماهچه
/māhče/
معنی
شیئی به شکل هلال از جنس طلا یا نقره که بر سر علم، گنبد، یا قبه نصب میکردند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ماهچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] māhče شیئی به شکل هلال از جنس طلا یا نقره که بر سر علم، گنبد، یا قبه نصب میکردند.
-
ماهچه
فرهنگ فارسی معین
(چِ) (اِ.) سر علم به شکل هلال که آن را از طلا یا نقره می ساختند.
-
ماهچه
لغتنامه دهخدا
ماهچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) مصغر ماه یعنی ماه کوچک و خرد. (ناظم الاطباء). || هلال . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : طوطی بچگان را سلب سبز بریدندشلوارک با ماهچه های طبری وار. منوچهری . || سرعلم که به صورت ماه سازند. (فرهنگ رشیدی ). سر علمی را گویند ...
-
واژههای مشابه
-
ماه گرفتگی ،ماهچه
لهجه و گویش تهرانی
لکه قرمز و تیره مادر زادی روی پوست
-
جستوجو در متن
-
مهچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] mahče = ماهچه
-
منجوش
لغتنامه دهخدا
منجوش . [ م َ ] (اِ) ماهچه ٔ علم ، ظاهراً مبدل منجوق است . (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به منجوق شود.
-
منجوق
فرهنگ فارسی معین
(مَ یا مُ) (اِ.) 1 - گوی های ریز شیشه ای که به لباس های زنانه می دوزند. 2 - ماهچة عَلَم ، آنچه که بر سر علم و رایت نصب کنند. 3 - چتر، سایبان .
-
منجوق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] mo(a)njuq ۱. دانههای ریز شیشهای شبیه دانۀ تسبیح که به لباسهای زنانه میدوزند.۲. [قدیمی] ماهچۀ عَلَم؛ آنچه بر سر علم نصب کنند.۳. [قدیمی] چتر.
-
طاسک منجوق
لغتنامه دهخدا
طاسک منجوق . [ س َ ک ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )منجوق . ماهچه ٔ علم . و طاسک چیزی است شبیه به طاس کوچک که در منجوق و پرچم تعبیه میشده است : ز موج خون که بر میشد بعیوق پر از خون گشته طاسکهای منجوق .نظامی .
-
مهچه
لغتنامه دهخدا
مهچه . [ م َ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) مصغر ماه . ماه کوچک . (ناظم الاطباء). مخفف ماهچه . (غیاث اللغات ). هلال . (یادداشت مؤلف ). || سر علم و آن چیزی باشد از طلا و نقره و غیره مدور و صیقل زده که بر سر علم فوج نصب نمایند. (از برهان قاطع) (از غیاث اللغات ...
-
غازانی
لغتنامه دهخدا
غازانی . (اِخ ) (کوشک ...) نام محلی قرب تبریز که امیر تیمور گورکان در سفری به تبریز در آن جا توقف کرد. مؤلف حبیب السیر آرد : و از آنجا ماهچه ٔ رایت گیتی فروز پرتو وصول بر اوجان انداخته کوشک غازانی از فر نزول صاحبقرانی غیرت افزای بروج آسمانی شد و چون...
-
ملک سلیمان
لغتنامه دهخدا
ملک سلیمان . [ م ُ ک ِ س ُ ل َ ] (اِخ ) مملکت سلیمان .کشور سلیمان . خطه ٔ فرمانروایی سلیمان . قلمرو حکومت سلیمان : ملک سلیمان اگر خراسان بودچون که کنون ملک دیو ملعون شد. ناصرخسرو.منم آن موم که دل سوختم از فرقت شهدوصلت ملک سلیمان به خراسان یابم . خاقا...
-
توغ
لغتنامه دهخدا
توغ . (ترکی ، اِ) به معنی علم و نشان . (غیاث اللغات ). توق . چیزی است از عالم عَلَم که شکل پنجه بر سر آن نصب کنند و آن بر دو گونه است ، یکی چتر توق از عالم علم لیکن کوتاه تر از او که قطاسی چند برافزایند و دوم هم از آن عالم ، لیکن درازتر و در علمها ای...