کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ماهوار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ماهوار
/māhvār/
معنی
۱. مانند ماه؛ مثل ماه.
۲. [مجاز] زیبا؛ نیکوروی.
۳. ماهیانه؛ شهریه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ماهوار
فرهنگ نامها
(تلفظ: māhvār) (ماه + وار (پسوند شباهت)) ، مانند ماه ، شبیه به ماه ؛ (به مجاز) زیبا رو .
-
ماهوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹ماهواره› [قدیمی] māhvār ۱. مانند ماه؛ مثل ماه.۲. [مجاز] زیبا؛ نیکوروی.۳. ماهیانه؛ شهریه.
-
ماهوار
فرهنگ فارسی معین
1 - (ص .) مانند ماه ، مثل ماه . 2 - (اِ.) ماهیانه و شهریه .
-
ماهوار
لغتنامه دهخدا
ماهوار. [ ماه ْ ] (اِ مرکب ) به معنی ماهیانه باشد و آن علوفه ای است که آن را ماه در ماه به نوکران دهند. (برهان ). ماهواره . همان ماهانه است . و آن راماهیانه نیز گویند چنانکه مقرری سال را سالیانه گویند. (آنندراج ) (انجمن آرا). ماهیانه و شهریه و علوفه ...
-
جستوجو در متن
-
ماهواره
واژگان مترادف و متضاد
قمر، مصنوعی، ماهوار
-
آیشین
فرهنگ نامها
(تلفظ: āy šin) (آیشین) ترکی به معنی مثل و مانند ماه و ماهوار ، شبیه ماه ؛ به مجاز زیبا .
-
ماهواره
لغتنامه دهخدا
ماهواره . [ ماه ْ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) ماهوار. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ماهیانه باشد که به نوکران دهند. (فرهنگ جهانگیری ). ماهیانه . مشاهره . سرماهی . مهواره . گویا در میان فارسی زبانان هند به معنی ماهیانه و ماهانه است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)...
-
ماهیانه
لغتنامه دهخدا
ماهیانه . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) آنچه ماه در ماه در وجه مواجب و مقرری به کسی دهند همچو سالیانه که سال در سال میدهند. (برهان ) (آنندراج ). مشاهره . شهریه . آنچه ماه به ماه از مقرری و مواجب به کسی دهند. (ناظم الاطباء). آنچه در ماه برای کسی ا...
-
وار
لغتنامه دهخدا
وار. (پسوند) مانند. شبه . نظیر. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (جهانگیری ). واره . (جهانگیری ) (آنندراج ). وش . (یادداشت مؤلف ). وار به این معنی گاهی به صفت ملحق میشود و اغلب قید میسازد چون متنکروار و عاجزوار و گاهی به اسم عام می پیوندد وصفت یا ...