کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مانندگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مانندگی
/mānandegi/
معنی
مانند بودن؛ شبیه و نظیر بودن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
تشابه، تناظر، شباهت، مشابهت، همانندی ≠ تغایر، تفاوت
دیکشنری
resemblance n., similarity
-
جستوجوی دقیق
-
مانندگی
واژگان مترادف و متضاد
تشابه، تناظر، شباهت، مشابهت، همانندی ≠ تغایر، تفاوت
-
مانندگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] mānandegi مانند بودن؛ شبیه و نظیر بودن.
-
مانندگی
لغتنامه دهخدا
مانندگی . [ ن َن ْ دَ / دِ ] (حامص ) مانندی . شباهت . مشابهت . مضارعت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مانند بودن : ندیدم من اندر جهان تاجوربدین فر و مانندگی با پدر. فردوسی .مانندگی یکی است به عرضی ... (دانشنامه ).ندانم که از پاکی پیکرش چه مانندگی سازم...
-
واژههای مشابه
-
مانندگی جستن
لغتنامه دهخدا
مانندگی جستن . [ ن َن ْ دَ / دِ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) شباهت یافتن . مشابهت یافتن . تشبه : و عشق سبب مانندگی جستن بود و مانندگی جستن سبب آن جنبش بود. (دانشنامه ).
-
مانندگی داشتن
لغتنامه دهخدا
مانندگی داشتن . [ ن َن ْ دَ / دِ ت َ ] (مص مرکب ) شباهت داشتن : هرعاقل که به انصاف تأمل کند، انکار نکند که در این اختیار مجبری به گبرکی بهتر مانندگی دارد که به رافضیی . (کتاب النقض ص 446). مقتدی او باشد به جهودان و او بهتر مانندگی دارد به ایشان . (ک...
-
مانندگی کردن
لغتنامه دهخدا
مانندگی کردن . [ ن َن ْ دَ / دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تشبه . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). خود را به کسی یا چیزی شبیه کردن : اگر شیعه خود را مولای سادات ... دانند... مانندگی کردن ایشان با آل ساسان گبر آفتاب پرست ، الاغایت حرامزادگی ... نباشد. (کتاب ال...
-
مانندگی نمودن
لغتنامه دهخدا
مانندگی نمودن . [ ن َن ْ دَ / دِ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب )مانندگی کردن : غایت آنچه او را بشاید که بود از مانندگی نمودن به صفت معشوق حق که واجب الوجود است ... (دانشنامه ). و رجوع به مانندگی کردن شود.
-
جستوجو در متن
-
شباهت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [مٲخوذ از عربی] še(a)bāhat شبیه بودن؛ مانند بودن؛ مانندگی.
-
شباهت
فرهنگ واژههای سره
مانندگی، همانندگی، همانندی، مانستگ
-
همانندی
فرهنگ فارسی معین
(هَ نَ) (حامص .) شباهت ، مانندگی .
-
شباهت
واژگان مترادف و متضاد
تشابه، مانندگی، مانندی، مشابهت، همانندی، همسانی ≠ اختلاف
-
همانندی
واژگان مترادف و متضاد
تشابه، شباهت، مانندگی، مشابهت، مشابهت، همسانی
-
تقیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taqayyol ۱. نیمهروز خوابیدن.۲. پیروی کردن و مانندگی کردن؛ به پیروی کسی عملی کردن.