کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ماندان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ماندان
فرهنگ نامها
(تلفظ: māndān) ( = ماندانا) (در اعلام) دختر ازدهاک پادشاه ماد و زن کمبوجیه پادشاه فارس و مادر کوروش بزرگ . ← ماندانا.
-
ماندان
لغتنامه دهخدا
ماندان . (اِخ ) دختر ازدهاک پادشاه ماد و زن کبوجیه پادشاه فارس و مادر کورش بزرگ . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). دختر آستیاژ بود که بعدها با کمبوجیه ٔ اول پادشاه پارس عروسی کرد و کورش از وی زاده شد. و رجوع به ایران باستان ج 1 ص 234، 245 و 264 و ایرانشه...
-
جستوجو در متن
-
Mandean
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ماندان
-
mandan
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ماندان
-
کبوجیه
لغتنامه دهخدا
کبوجیه . [ ک َ ی َ / ی ِ ] (اِخ ) موسوم به کبوجیه ٔ دوم . پسر کورش دوم بود و با ماندان ، دختر آخرین پادشاه ماد ازدواج کرد و پسری از او داشت که معروف به کورش سوم (بزرگ ) است . رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1625 و ایران از آغاز تا اسلام تألیف گیرشمن ترجم...
-
ناف شب
لغتنامه دهخدا
ناف شب . [ ف ِ ش َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از نصف شب است . (برهان قاطع) (انجمن آرا). نصف شب . (ناظم الاطباء). دل شب : اگر ناف بهشت از شب تهی ماندآن نمی دانم مرا در ناف شب دانم بهشتی آشکارست این .خاقانی .
-
هارپاگ
لغتنامه دهخدا
هارپاگ . (اِخ ) هارپاگوس . نام خویشاوند و وزیر آستیاک که از طرف آستیاک مأمور کشتن کورش شد، ولی او را نکشت ، چنانکه شرح آن بیاید: آستیاک شبی در خواب دید که از دخترش «ماندان » چندان آب رفت ، که همدان و تمام آسیا در آن غرق شد. شاه تعبیر آن را از مغها خ...
-
تجنیس مزدوج
لغتنامه دهخدا
تجنیس مزدوج . [ ت َ س ِ م ُ دَ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تجنیس مکرر. صاحب حدایق السحردر ذیل تجنیس مکرر آرد: و این تجنیس را مردد و مزدوج نیز خوانند. و این صنعت چنان باشد که دبیر یا شاعردر آخر اسجاع یا در آخر ابیات دو لفظ متجانس پهلوی یکدیگر بیارد، ...
-
اردشیر اول
لغتنامه دهخدا
اردشیر اول . [ اَ دَ / دِ رِ اَوْ وَ ] (اِخ ) هخامنشی . نام این شاه را چنین نوشته اند: در کتیبه های شاهان هخامنشی - اَرت َ خْشَثْرَ ، در نسخه ٔ بابلی کتیبه ها - اَرت َ خْشَت ْ سو بزبان عیلامی - اَرته خْچَرچَه ، به مصری (در روی گلدانی ) - اَرتَه خسَش ...