کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مامیران پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مامیران
/māmirān/
معنی
گیاهی خودرو از خانوادۀ خشخاش با تخمی شبیه کنجد و شاخههای بلند که مصرف دارویی دارد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مامیران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: میرمیران] ‹میرمیران، مرمیران، وامران› (زیستشناسی) māmirān گیاهی خودرو از خانوادۀ خشخاش با تخمی شبیه کنجد و شاخههای بلند که مصرف دارویی دارد.
-
مامیران
لغتنامه دهخدا
مامیران . (اِ) نوعی از عروق الصفراست و آن دوایی باشد زردرنگ به سبزی مایل ، باریک و گره دار می شود. گرم و خشک است در چهارم . یرقان را نافع است و آن را به عربی بقلة الخطاطیف و شجرةالخطاطیف خوانند... (از برهان ). بیخی است مشابه زردچوب که به دوای چشم به ...
-
جستوجو در متن
-
وامران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) vāmerān = مامیران
-
ممران
لغتنامه دهخدا
ممران . [ م َ م ِ ](اِ) مامیران که گیاهی است . رجوع به مامیران شود.
-
میمران
لغتنامه دهخدا
میمران . [ م َ م َ ] (معرب ، اِ) مامیران . (دزی ج 2 ص 631). رجوع به مامیران شود.
-
ناردین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. مٲخوذ از یونانی] (زیستشناسی) [قدیمی] nārdin سنبل رومی؛ریشهای شبیه مامیران.
-
جج
لغتنامه دهخدا
جج . [ ج َ ] (اِ) بلغت تنکابن مامیران است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
حشیشةالبواسیر
لغتنامه دهخدا
حشیشةالبواسیر. [ ح َ ش َ تُل ْ ب َ ] (ع اِمرکب ) مامیران .
-
خلیدونیون
لغتنامه دهخدا
خلیدونیون . [ خ َ ] (اِ) دواءالخطاف . مامیران . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
کاسو
لغتنامه دهخدا
کاسو. (اِ) به یونانی عروق مامیران است که به فارسی زردچوبه نامند. (فهرست مخزن الادویه ).
-
وامران
لغتنامه دهخدا
وامران . [ م ِ ](اِ) گیاهی است که از ملک چین آورند و مامیران هم گویندش ، سفیدی ناخن و سفیدی چشم را زایل کند. (برهان قاطع). دوائی است که از چین آرند. (انجمن آرا). ظاهراً مصحف مامیران است . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).
-
خالیدونیون
لغتنامه دهخدا
خالیدونیون . (اِ) لغتی است یونانی و معنی آن بعربی دواءالخطافی باشد؛ یعنی دوای پرستوک و آن مامیران است . گویند که چون بچه ٔ پرستوک در آشیان نابینا شود مادرش برود و شاخی از مامیران بیاورد و در آشیان نهد بچه ٔ او شفا یابد. (برهان قاطع)(آنندراج ). عروق ا...
-
دواءالخطافی
لغتنامه دهخدا
دواءالخطافی . [ دَ ئُل ْ خ َ ] (ع اِ مرکب ) (اصطلاح داروسازی ) دواءالخطاف . خالیدونیون است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). خلیدونیون . مامیران . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دواءالخطاطیف شود.
-
عروق الصباغین
لغتنامه دهخدا
عروق الصباغین . [ ع ُ قُص ْ ص َب ْ با] (ع اِ مرکب ) زردچوبه . (ناظم الاطباء). عروق صفر. بقلةالخطاطیف . مامیران . (یادداشت مرحوم دهخدا). عروق .رجوع به عروق و ترکیب «عروق صفر» ذیل «عروق » شود.