کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ماماچه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ماماچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] māmāče = ماما
-
ماماچه
فرهنگ فارسی معین
(چِ) (اِ.) قابله .
-
ماماچه
لغتنامه دهخدا
ماماچه . [ چ َ چ ِ/ ماچ ْ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) مادر کوچک . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || ماماجه . (آنندراج ). قابله . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). قابله و آن زنی است که اطفال را در وقت زاییدن گیرد. و رجوع به ماما شود. || دختر یا زنی که بیش از حد ...
-
ماماچه
لهجه و گویش تهرانی
قابله
-
جستوجو در متن
-
ماماچی
لغتنامه دهخدا
ماماچی . (اِ مصغر) ماماچه . ماما. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ماماچه (معنی دوم ) و ماما (معنی دوم ) شود.
-
قابله
واژگان مترادف و متضاد
۱. ماماچه، ماما ۲. دایه
-
ماما
واژگان مترادف و متضاد
۱. دایه، قابله، ماماچه ۲. مادر، مامان
-
دایه
واژگان مترادف و متضاد
۱. ربیبه، شیرده، ماماچه، مرضع، مرضعهماما ۲. پرستار
-
واردین
لغتنامه دهخدا
واردین . (اِ) واردن . قابله . ماماچه . (ناظم الاطباء) (شعوری ). و رجوع به واردن شود.
-
ماماجه
لغتنامه دهخدا
ماماجه . [ ج َ / ج ِ ] (اِ مصغر) قابله را گویند. (آنندراج ). و رجوع به ماماچه شود.
-
ماناف
لغتنامه دهخدا
ماناف . (اِ مرکب ) ماماچه را گویند و به عربی قابله خوانند. (برهان ). به معنی مام ناف . (آنندراج ). ماماچه و قابله . (ناظم الاطباء). مخفف مام ناف . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). و رجوع به مام ناف شود. || به معنی ناف هم آمده است و آن گوی باشد در شکم . (برها...
-
ماما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) māmā ۱. زنی که هنگام زاییدن زن آبستن بچۀ او را میگیرد و زائو را پرستاری میکند؛ ماماچه؛ مامناف؛ بازاج؛ پازاچ؛ پیشنشین؛ قابله.۲. مادر.
-
مولدة
لغتنامه دهخدا
مولدة.[ م ُ وَل ْ ل ِ دَ ] (ع ص ، اِ) قابله و مام ناف . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ماما. قابله . (یادداشت مؤلف ). ماماچه . پیش نشین .
-
بناگوش کردن
لغتنامه دهخدا
بناگوش کردن . [ ب ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آنست که چون طفل متولد شود، ماماچه که آن را بتازی قابله گویند، انگشت در دهان طفل کرده و کامش برمیدارد. (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). سق یا کام کودک برداشتن . (یادداشت مرحوم دهخدا). بردن ماماچه انگشت را در دهان...