کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مال ان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مآل اندیش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] ma'āl[']andiš آنکه به پایان امری میاندیشد؛ عاقبتاندیش.
-
مال الاجاره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مالالاجارَة] mālol'ejāre پولی که مستٲجر در برابر استفاده از ملک یا خانه به صاحب ملک میدهد؛ اجارهبها.
-
مال التجاره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مالالتّجارَة] mālottejāre کالای بازرگانی.
-
مال المصالحه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مالالمصالَحَة] (حقوق) mālolmosālehe مالی که بر آن صلح و توافق بشود.
-
مال بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] mālband چوبی دراز در جلو درشکه و ارابه که اسبها را به دو طرف آن میبندند.
-
مال دار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] māldār ۱. متمول؛ ثروتمند؛ صاحبمال.۲. صاحب چهارپا و ستور.
-
مال گزار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] mālgozār کسی که اموالی از محلی جمعآوری کند و به مخدوم خود یا دولت تحویل بدهد.
-
لجن مال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه] lajanmāl ۱. بهلجنکشیدهشده؛ آنکه یا آنچه لجنمالیشده.۲. [مجاز] بدنام و بیآبروشده.
-
خایه مال
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) چاپلوس ، متملق .
-
مال الاجاره
فرهنگ فارسی معین
(لُ لْ اِ رِ) [ ع . مال الاجارة ] (اِمر.) اجاره بها.
-
مال التجاره
فرهنگ فارسی معین
(لُ تِّ رِ) [ ع . مال التجارة ] (اِمر.) کالای بازرگانی .
-
مال بند
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (اِمر.) چوب بلندی در جلو درشکه و ارابه که اسب ها را به طرفین آن می بستند.
-
مال خر
فرهنگ فارسی معین
(خَ) (ص فا.) 1 - کسی که اموال دزدی شده را می خرد. 2 - کسی که شغلش خریدن اسب و استر و مانند آن است .
-
مال رو
فرهنگ فارسی معین
(رُ) (ص مر.) راه باریکی که در اثر رفت و آمد چهارپایان درست شده باشد.
-
لجن مال
فرهنگ فارسی معین
(لَ جَ) (ص مف .) 1 - آن که یا آن چه به لجن مالیه شده . 2 - (کن .) بدنام شدن .