کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مالم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مالم
معنی
مگراينکه , جز اينکه , مگر
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مالم
لغتنامه دهخدا
مالم . [ ل َ ] (ع اسم + حرف ) کلمه ٔ مرکب از«ما» و «لم » یعنی مادام که نه . (از ناظم الاطباء).- مالم یجب ؛ (اصطلاحی فقهی ) پدیده ٔ حقوقی که هنوز موجود نشده است ، مثلاً اسقاط مرور زمان قبل از مضی زمان معین صحیح نیست . (ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لن...
-
مالم
دیکشنری عربی به فارسی
مگراينکه , جز اينکه , مگر
-
واژههای مشابه
-
مالم را بردند و سگم هم گم شد>)
دیکشنری فارسی به عربی
احباط
-
واژههای همآوا
-
معلم
واژگان مترادف و متضاد
آموزنده، آموزگار، اتابک، استاد، پرورشدهنده، پروراننده، دبیر، لله، مدرس، مربی، هادی ≠ دانشآموز، شاگرد
-
معلم
فرهنگ واژههای سره
آموزگار
-
معلم
فرهنگ فارسی معین
(مَ لَ) [ ع . ] (اِ.) علایم راهنمایی در کنار راه و جاده . ج . معالم .
-
معلم
فرهنگ فارسی معین
(مُ عَ لِّ) [ ع . ] (اِفا.) آموزنده ، تعلیم کننده .
-
معلم
فرهنگ فارسی معین
(مُ لَ) [ ع . ] (اِمف .) نشان دار، شناخته شده .
-
معلم
لغتنامه دهخدا
معلم . [ م َ ل َ ] (ع اِ) نشان که در بیابان بود. (مهذب الاسماء). نشان راه . (دهار). نشان که به راه نهند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). آنچه بدان وسیله می توان راه را پیدا کرد مانند نشان و جز آن . ج ، معالم . (از اقرب الموارد). اثر راه ...
-
معلم
لغتنامه دهخدا
معلم . [ م ُ ع َل ْ ل َ ] (ع ص ) تعلیم داده شده و آداب آموزانیده شده و اکثر استعمال این لفظ در حیوانات است چون سگ معلم و بوزنه ٔ معلم و طوطی معلم و علی هذا القیاس . (غیاث ) (آنندراج ). آموخته شده و تعلیم شده و پندداده شده و تربیت شده خواه انسان باشد ...
-
معلم
لغتنامه دهخدا
معلم . [ م ُ ع َل ْ ل ِ ] (ع ص ، اِ) آموزاننده . (غیاث ) (آنندراج ). آموزنده . تعلیم کننده . مدرس . (ناظم الاطباء). آموزگار. آموزنده . استاد. مدرس . شیخ . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : فرستاده ٔ شاه چون دید زودهمان بانگ و خشم معلم شنود. فردوسی .چنانک...
-
معلم
لغتنامه دهخدا
معلم . [ م ُ ل َ ] (ع ص ) نقش دار و مخطط، چه عَلَم به معنی نقش و نشان است . (غیاث ) (آنندراج ). نگارکرده . نگارین . مطرز. منقش (جامه و جز آن ). (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ز اشک ابر نیسانی به دیبا شاخ شد معلم ز بوی باد آذاری به عنبر شاخ شد معجون . ...
-
معلم
لغتنامه دهخدا
معلم . [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) آگاه کننده . (مهذب الاسماء) : بیشتر ایلچیان به نزدیک پادشاه زادگان از برادران و برادرزادگان قاآن روان کرد معلم از احوال و وقوع حادثه . (جهانگشای جوینی ). و رجوع به اعلام شود. || آنکه نشان می کند جامه را به نشان مخصوصی . (ناظ...