کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مافوق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مافوق
/māfo[w]q/
معنی
۱. آن که در شغلی مقام بالاتری دارد؛ بالادست.
۲. بالاتر؛ آنچه بالا است.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. ارشد، بالادست، رئیس
۲. برتر، بالاتر
۳. بالا
۴. ورا ≠ زیردست، مادون
دیکشنری
above, elder , superior, trans-, major, senior, super-, supra-
-
جستوجوی دقیق
-
مافوق
واژگان مترادف و متضاد
۱. ارشد، بالادست، رئیس ۲. برتر، بالاتر ۳. بالا ۴. ورا ≠ زیردست، مادون
-
مافوق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: مافوقَ] māfo[w]q ۱. آن که در شغلی مقام بالاتری دارد؛ بالادست.۲. بالاتر؛ آنچه بالا است.
-
مافوق
فرهنگ فارسی معین
(فَ) [ ع . ] (ص .) 1 - بالا، بالادست .
-
مافوق
لغتنامه دهخدا
مافوق . [ف َ فُو ] (از ع ، ص مرکب ، اِ مرکب ) بیشتر و زیادتر و بالاتر. (ناظم الاطباء). مقابل مادون و ماتحت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- مافوق الحد؛ زیاده از حد. (ناظم الاطباء). || دست بالا. حداکثر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || آنکه در منصب برتر...
-
مافوق
دیکشنری فارسی به عربی
رييس , فوق
-
واژههای همآوا
-
ما فوق
فرهنگ واژههای سره
فراتر از
-
جستوجو در متن
-
supranational
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فراملیتی، مافوق ملیت، مافوق محدودیت های ملی
-
weftage
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مافوق
-
ultrasonic
فرهنگ لغات علمی
امواج مافوق صوت
-
supersensory
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فوق العاده حساس، مافوق احساس
-
overlords
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرپرست، ارباب، خدیو، مافوق
-
preternatural
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فوقالعاده، مافوق طبیعی، غیر طبیعی
-
ماتحت
واژگان مترادف و متضاد
۱. ته، زیر ۲. دبر، کون، مقعد ≠ مافوق