کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مافنگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مافنگی
معنی
(فَ) (ص .)کسی که زود مریض می شود، ضعیف ، مردنی .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
delicate, trick
-
جستوجوی دقیق
-
مافنگی
فرهنگ فارسی معین
(فَ) (ص .)کسی که زود مریض می شود، ضعیف ، مردنی .
-
مافنگی
لغتنامه دهخدا
مافنگی . [ ف َ ] (ص ) آنکه زود مریض شود. آنکه بر او از سرمای کم ، زکام افتد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || بنایی مافنگی ، بنایی که مصالح محکم ندارد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
واژههای مشابه
-
مافنگی،مُفنگی
لهجه و گویش تهرانی
ضعیف،دماغو
-
جستوجو در متن
-
مفنگی
واژگان مترادف و متضاد
ضعیف، لاغر، مردنی، نزار، مافنگی ≠ سرومروگنده، قبراق
-
چسکی
لغتنامه دهخدا
چسکی . [ چ ُ س َ ] (ص نسبی ) در تداول عامه ، هر چیز سست و بیدوام . الکی . پفکی . پوشالی . هر چیز بیدوام از قبیل : کفش ، جوراب ، پارچه ، ظرف شکستنی و امثال اینها. || در اصطلاح عامه ، کنایه از مزاج علیل و ضعیف . مردنی . مافنگی .