کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ماشین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ماشین
/māšin/
معنی
۱. اتومبیل.
۲. هر دستگاه مکانیکی یا الکتریکی: ماشین ظرفشویی.
۳. ابزاری برای اصلاح مو.
〈 ماشین تحریر: ماشینی دارای دکمههایی شامل حروف، اعداد، و نشانهها که بهوسیلۀ آن مطالب را بر روی کاغذ مینویسند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. ابزار، دستگاه، موتور
۲. خودرو، کامیون، اتومبیل
برابر فارسی
خودرو
دیکشنری
contraption, contrivance, machine, plant
-
جستوجوی دقیق
-
ماشین
واژگان مترادف و متضاد
۱. ابزار، دستگاه، موتور ۲. خودرو، کامیون، اتومبیل
-
ماشین
فرهنگ واژههای سره
خودرو
-
ماشین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: machine] māšin ۱. اتومبیل.۲. هر دستگاه مکانیکی یا الکتریکی: ماشین ظرفشویی.۳. ابزاری برای اصلاح مو.〈 ماشین تحریر: ماشینی دارای دکمههایی شامل حروف، اعداد، و نشانهها که بهوسیلۀ آن مطالب را بر روی کاغذ مینویسند.
-
ماشین
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) 1 - دستگاهی که به وسیلة موتور یا دینام یا بدون آن حرکت می کند و کارهای مختلف انجام می دهد. 2 - وسیلة نقلیة موتوری ، اتومبیل .
-
ماشین
لغتنامه دهخدا
ماشین . (فرانسوی ، اِ) مجموعه ٔ قطعات و ابزارهائی که برای ایجاد نیرو یا تولید چیزی تعبیه کنند. (از لاروس ).- ماشین برش ؛ (اصطلاح صحافی ) دستگاهی که بدان کناره های کاغذ یا کتابها و دفترهای صحافی شده را می برند و صاف می کنند.- ماشین برنج کوبی ؛ دستگا...
-
ماشین
دیکشنری فارسی به عربی
انسان آلي , جن , جهاز , طاحونة , ماکنة , محرک
-
واژههای مشابه
-
shearing machine
ماشین برش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] دستگاه فلزبُر در کارگاههای ورقکاری و آهنگری که برای بریدن میله یا ورق یا صفحۀ فلزی به کار میرود
-
sorting machine, machine à trier (fr.)
ماشین تجزیه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات - پست] دستگاه مکانیکی یا برقی خودکار و نیمهخودکار برای تجزیۀ انواع مرسولات پُستی
-
bundling machine, machine à enliasser (fr.)
ماشین چهارنخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات - پست] ماشین مخصوص بستهبندی و چهارنخ کردن مرسولات پستی که بهصورت مکانیکی و برقی و با سرعتی که معمولاً بالاتر از سرعت عملیات دستی است، کار میکند و پس از اتمام کار تجزیه و در هنگام بستن فرستهها، در بخش تجزیۀ مرسولات از آن استفاده می...
-
ballast compactor, ballast consolidator
ماشین روکوب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] دستگاهی برای کوبیدن و متراکم کردن پارسنگ سست از روی خط
-
ballast tamper, ballast tamping machine
ماشین زیرکوب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] دستگاهی برای متراکم کردن پارسنگ از زیر ریلبند
-
switch machine, switch stand
ماشین سوزن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] دستگاه جابهجاکنندۀ تیغۀ سوزن که با دست یا نیروی برق از راه دور عمل میکند
-
car sickness
ماشینگرفتگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] تهوع ناشی از مسافرت با ماشین
-
heat engine
ماشین گرمایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] سامانهای ترمودینامیکی که در چرخهای از فرایندها گرما را به کار مکانیکی تبدیل میکند