کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ماشَک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ماشَک
لهجه و گویش بختیاری
mâšak قرهماش، سیاهدانه (خیسانده لپه آن را با کاه و یونجه براى افزایش شیر به گاو ماده دهند).
-
واژههای مشابه
-
Vicia
ماشک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] سردۀ علفی یک یا چندساله و اغلب بالارونده از باقلائیان با حدود 140 گونه که بومی اروپا و آسیا و افریقا هستند و برای خوراک انسان و دام و تقویت زمین کاشته میشوند
-
ماشک
لغتنامه دهخدا
ماشک . [ ] (اِخ ) ماش . (قاموس کتاب مقدس ). و رجوع به ماش (اِخ ) شود.
-
ماشک
لغتنامه دهخدا
ماشک . [ ] (اِخ ) ماشک بن یافث بن نوح و گمان می رود که نسل وی در نزدیکی چشمه ها و دجله سکونت داشتند و نسل ماشک با تجار صور تجارت می داشتند. (قاموس کتاب مقدس ).
-
ماشک
لغتنامه دهخدا
ماشک . [ ش َ ] (اِ) قسمی از سنگنک وحشی است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به سنگنک شود.
-
ماشک
لغتنامه دهخدا
ماشک . [ ش َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه است که در بخش کوچصفهان شهرستان رشت واقع است و 1500 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
واژههای همآوا
-
ماشک
لغتنامه دهخدا
ماشک . [ ] (اِخ ) ماش . (قاموس کتاب مقدس ). و رجوع به ماش (اِخ ) شود.
-
ماشک
لغتنامه دهخدا
ماشک . [ ] (اِخ ) ماشک بن یافث بن نوح و گمان می رود که نسل وی در نزدیکی چشمه ها و دجله سکونت داشتند و نسل ماشک با تجار صور تجارت می داشتند. (قاموس کتاب مقدس ).
-
ماشک
لغتنامه دهخدا
ماشک . [ ش َ ] (اِ) قسمی از سنگنک وحشی است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به سنگنک شود.
-
ماشک
لغتنامه دهخدا
ماشک . [ ش َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه است که در بخش کوچصفهان شهرستان رشت واقع است و 1500 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
جستوجو در متن
-
tare
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خالی کردن، وزن خالص، علف، ویسیای صحرایی، ماشک
-
vetch
دیکشنری انگلیسی به فارسی
vetch، ماشک، گرسنه، گیاهی از جنس باقلا یا نخود