کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ماشطه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ماشطه
/māšete/
معنی
زن آرایشگر؛ مشاطه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ماشطه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: ماشطَة] [قدیمی] māšete زن آرایشگر؛ مشاطه.
-
ماشطه
فرهنگ فارسی معین
(ش طِ) [ ع . ماشطة ] (اِفا.) زن آرایشگر.
-
واژههای مشابه
-
ماشطة
لغتنامه دهخدا
ماشطة. [ ش ِ طَ ] (ع ص ) زن شانه کننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زن شانه کننده و آرایش کننده ٔ عروس . (ناظم الاطباء). زنی که نیک شانه کند و شانه کردن حرفه ٔ او باشد. (از اقرب الموارد). زنی که موی سر زنان را شانه می کرده باشد و عروس را آرایش کند و ...
-
جستوجو در متن
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ماشطه . علی بن حسن ، مشهور به ابن ماشطة. رجوع به ابن ماشطة و علی بن حسن شود.
-
مواشط
لغتنامه دهخدا
مواشط. [ م َ ش ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ماشطة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ ماشطة به معنی زن شانه کننده . (آنندراج ). رجوع به ماشطة شود.
-
مشاطه
واژگان مترادف و متضاد
۱. آرایشگر، ماشطه ۲. شانهزننده، شانهکننده
-
ماشط
لغتنامه دهخدا
ماشط. [ ش ِ ] (ع ص ) شانه کننده . (ناظم الاطباء). رجوع به ماشطه شود.
-
مشاطة
لغتنامه دهخدا
مشاطة. [ م َش ْ شا طَ ] (ع ص ) دختری که خوب شانه کند. ج ، مشّاطات . (از اقرب الموارد). ماشِطه . زنی که نیک شانه زند و آن را حرفه ٔ خود سازد. (از المنجد). و رجوع به ماشطه و مدخل بعد شود.
-
ام زفر
لغتنامه دهخدا
ام زفر. [ اُم ْ م ِ زُ ف َ ] (اِخ ) ماشطه ٔ خدیجه از زنان صحابی بود. رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 235 شود.
-
عروس آرای
لغتنامه دهخدا
عروس آرای . [ ع َ ] (نف مرکب ) عروس آرا. عروس آراینده . آنکه عروس را بیاراید و زینت دهد. مشّاطه . (دهار). ماشطة : که تو باغبان سروپیرایی و مشاطه ٔ عروس آرایی . (سندبادنامه ص 23).
-
ماسحة
لغتنامه دهخدا
ماسحة. [ س ِ ح َ ] (ع ص ) مؤنث ماسح . (اقرب الموارد). رجوع به ماسح شود. || شانه کننده و زن مشاطه .(ناظم الاطباء). ماشطة. ج ، مواسح . (اقرب الموارد).
-
مشاطة
لغتنامه دهخدا
مشاطة. [ م ِ طَ ] (ع اِمص ) صنعت شانه کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شغل و صنعت شانه کردن . (ناظم الاطباء). حرفه ٔ ماشطه (زن شانه کننده و آرایشگر). (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط).
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن ، مشهور به ابن ماشطة و مکنی به ابوالحسن . رجوع به ابن ماشطة،و کتب ذیل شود: معجم المؤلفین ج 7 ص 68 و الفهرست ابن الندیم ج 1 ص 135 و معجم الادباء ج 13 ص 14 و هدیة العارفین ج 1 ص 680 و ذیل تاریخ بغداد ابن نجار ج 10 ص 213.