کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ماسهپاشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ماسه زار
لغتنامه دهخدا
ماسه زار. [ س َ / س ِ ] (اِمرکب ) صحرایی که ماسه ٔ نرم دارد. (فرهنگ فارسی معین ). فرهنگستان ایران این کلمه را معادل کلمه ٔ «سابلیر» فرانسوی انتخاب کرده است . و رجوع به واژه های نو فرهنگستان ایران ص 99 شود.
-
ماسه زی
لغتنامه دهخدا
ماسه زی . [ س َ / س ِ ] (نف مرکب ) در ماسه زینده . (اصطلاح جانورشناسی ) جانوری که در ماسه زندگی کند. (فرهنگ فارسی معین ). فرهنگستان ایران این کلمه را معادل «آرِنیکل » فرانسوی انتخاب کرده است . و رجوع به واژه های نو فرهنگستان ایران ص 131 شود.
-
ماسه سنگ
دیکشنری فارسی به عربی
حصباء
-
ماسه متحرک
دیکشنری فارسی به عربی
رمال متحرکة
-
ماسه ای
دیکشنری فارسی به عربی
رملي
-
fuel injection system, fuel injection, FI
سامانۀ سوختپاشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی، حملونقل هوایی، قطعات و مجموعههای خودرو ، علوم نظامی] [ خودرو ] سامانهای سوخترسان که در آن، بهجای استفاده از کاربراتور، سوخت مستقیماً به داخل سیلندر یا به داخل چندراهۀ ورودی سوخت با فشار پاشیده میشود [ریلی، نظامی، هوایی] سامانۀ ت...
-
اب پاشی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
رش
-
pebbly sand
ماسۀ ریگدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] رسوبی سختنشده حاوی حداقل 75 درصد ماسه و حداکثر 25 درصد ریگ
-
volcanic sandstone
ماسهسنگ آتشفشانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] سنگی که از ذراتی آتشفشانی به اندازۀ ماسه تشکیل شده است
-
calcareous sandstone
ماسهسنگ آهکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ماسهسنگی با مقدار فراوانی کلسیمکربنات
-
sand prairie
مرغزار ماسهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] مرغزاری بر روی نهشتهای ماسهای گسترده و کاملاً زهکشیشده
-
sand drain
زهکش ماسهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری ـ جادهای] زهکشی شامل یک گمانۀ قائم و ماسهای که برای تسهیل تخلیۀ آب آن را پر میکند
-
سد ماسهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی] ← آبسنگ ماسهای
-
blowout dune
تَلماسۀ بادکَندی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ← تَلماسۀ سهموی
-
shifting dune
تَلماسۀ جابهجاشونده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ← تَلماسۀ متحرک