کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ماست بندی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
چشمه ماست زر
لغتنامه دهخدا
چشمه ماست زر. [ چ َ م َ زَ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «این چشمه نیز از چشمه های طغرلجرد بلوک زرند کرمان است ». (از مرآت البلدان ج 4 ص 245).
-
چشمه ماست گاوان
لغتنامه دهخدا
چشمه ماست گاوان . [ چ َ م َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «این چشمه نیز از چشمه های طغرلجرد زرند کرمان است ». (از مرآت البلدان ج 4 ص 245).
-
ماست مایه کردن
لهجه و گویش تهرانی
ماست تو دهنش مایّه کردهاند:حرف نمی زند
-
شیر و ماست
فرهنگ گنجواژه
لبنیات.
-
کشک و ماست
فرهنگ گنجواژه
نوعی خوراک.
-
ماست و پاست
فرهنگ گنجواژه
لبنیات.
-
ماست و چغندر
فرهنگ گنجواژه
ماست و لبو (نوعی پیش غذا).
-
ماست و دروازه
فرهنگ گنجواژه
آسمان و ریسمان، دو چیز بی ربط.
-
ماست و سیاه تخمه
فرهنگ گنجواژه
خوراکی از ماست و سیاه تخمه .
-
ماست و شیره
فرهنگ گنجواژه
مخلوط ماست و شیره، خوراک فقیرانهای است.
-
ماست و لبو
فرهنگ گنجواژه
ماست و چغندر پخته، نوعی پیش غذا.
-
نان و ماست
فرهنگ گنجواژه
غذای ساده .
-
جستوجو در متن
-
آب بندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'ābbandi ۱. (مکانیک) روان شدن قطعات تحت سایش در خودروها یا موتورسیکلتهای نو.۲. محل تهیۀ بستنی، ماست، پنیر، خامه، و مانندِ آن؛ لبنیاتی.۳. گرفتن یا جوش دادن درزهای وسایل یا ظروف فلزی.
-
مستوری
لغتنامه دهخدا
مستوری . [ م َ ] (حامص ) مستور بودن . پوشیده بودن . پنهان بودن . مخفی بودن .درپردگی . پوشیدگی . شرم . (ناظم الاطباء) : هر که با مستان نشیند ترک مستوری کندآبروی نیکنامان در خرابات آب جوست . سعدی .سعدیا مستی و مستوری بهم نایند راست شاهدان بازی فراخ و ص...
-
بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: band، جمع: بنود] band ۱. (زیستشناسی) محل اتصال دو استخوان در بدن؛ مفصل.۲. محل اتصال دو چیز؛ پیوند.۳. گرهِ نی.۴. (حقوق) قسمتی از کتاب یا قانون.۵. فصل.۶. ریسمان.۷. ریسمان یا زنجیر که به دستوپای انسان یا حیوانی ببندند.۸. دیواری که از سنگ...