کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ماساژ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ماساژ
/māsāž/
معنی
مالش دادن ماهیچههای بدن که بهمنظور رفع خستگی، رفع اختلال، یا حفظ سلامتی انجام میشود.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
مالش، مشتومال
برابر فارسی
مشت و مال
فعل
بن گذشته: ماساژ داد
بن حال: ماساژ ده
دیکشنری
massage, rubdown
-
جستوجوی دقیق
-
ماساژ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] ← ورزمان
-
ماساژ
واژگان مترادف و متضاد
مالش، مشتومال
-
ماساژ
فرهنگ واژههای سره
مشت و مال
-
ماساژ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر، اسم) [فرانسوی: massage] māsāž مالش دادن ماهیچههای بدن که بهمنظور رفع خستگی، رفع اختلال، یا حفظ سلامتی انجام میشود.
-
ماساژ
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) مالش بدن کسی با سر انگشتان دست جهت رفع خستگی او، مشت و مال .
-
ماساژ
لغتنامه دهخدا
ماساژ. (فرانسوی ، اِ) مشت و مال . مالش . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ماساژ یکی از وسایل آرام کردن درد است . بوسیله ٔ ماساژ ترشحات مرضی که در نسج سلولی زیر جلدی جمع شده به داخل سیاه رگها (وریدها)و رگهای لنفاتیک رانده می شود. پس از اینکه عمل اورام سلو...
-
ماساژ
دیکشنری فارسی به عربی
تدليک
-
واژههای مشابه
-
ماساژ آبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] ← آبورزمان
-
ماساژ قلبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] ← ورزمان قلبی
-
ماساژ لثه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] ← ورزمان لثه
-
ماساژ دادن
واژگان مترادف و متضاد
مالشدادن، مشتومال کردن
-
ماساژ دادن
لغتنامه دهخدا
ماساژ دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) مالش دادن عضوی با دست یا با وسائل طبی ، برای تولید آرامش و رفع کوفتگی و خستگی یا برای لاغر شدن عضو. مشت و مال دادن . و رجوع به ماساژ شود.
-
ماساژ دادن
دیکشنری فارسی به عربی
تدليک
-
ماساژ دهنده
دیکشنری فارسی به عربی
مدلک