کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مازهمَکِش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
lumbar puncture, spinal puncture, thecal puncture, rachiocentesis, spinal tap
مازهمَکِش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] بیرون کشیدن مایع مغزینخاعی از بین مهرههای سوم و چهارم کمر برای تشخیص یا درمان
-
واژههای مشابه
-
suction
مَکش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی، علوم سلامت] بیرون کشیدن گاز یا مایع با ایجاد فشار منفی و معمولاً بهوسیلۀ ابزار مکانیکی
-
intake, inlet, admission 2, induction 3
مکش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] فرایندی که درطی آن مخلوط سوخت و هوا به داخل سیلندر وارد میشود
-
مکش
لغتنامه دهخدا
مکش . [ م َ ک ِ ] (اِمص ) مک و مص . || جذب و کشش . (ناظم الاطباء).
-
backbone network, backbone
مازه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، مهندسی مخابرات] شبکهای با ظرفیت مجراهای ارتباطی زیاد که بهعنوان ستون فقرات یک شبکۀ بزرگ، شبکههای کوچکتر را به یکدیگر مرتبط سازد
-
مازه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹مازن، مازون، مازو› (زیستشناسی) [قدیمی] māze تیرۀ پشت در انسان و برخی حیوانات؛ ستون فقرات؛ ستون مهرهها؛ پشتمازه.
-
مازه
لغتنامه دهخدا
مازه . [ زَ / زِ ] (اِ) استخوان میان پشت را گویند که عربان صلب خوانند. (برهان ). استخوان پشت و آن را پشت مازه نیز گویند و درد پشت را نیز پشت مازه درد خوانند. (آنندراج ). صلب و مازن و استخوان میان کمر. (ناظم الاطباء). فقرات ظهر. (یادداشت به خط مرحوم د...
-
مازه
لغتنامه دهخدا
مازه . [ زَ / زِ ] (اِخ ) سردار ایرانی که مأمور بود مانع عبور اسکندر از رودخانه ٔ فرات گردد. (از ایران باستان ص 1371). و رجوع به همین مأخذ ص 1371 و 1447 شود.
-
مازه
لهجه و گویش تهرانی
استخوان پشت . ستون فقرات=پشت مازه .
-
مازه
لهجه و گویش بختیاری
mâza گوشتِ راسته گوسفند و گاو.
-
مازه
واژهنامه آزاد
کمر
-
intake stroke,suction stroke, inlet stroke, admission stroke, induction stroke, charging stroke, feed stroke
مرحلۀ مکش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] نخستین مرحله از مراحل چهارگانۀ چرخۀ کار موتورهای درونسوز چهارزمانه که در آن مخلوط سوخت و هوا به داخل سیلندر مکیده میشود
-
کش مکش
فرهنگ فارسی معین
(کِ مَ کِ) (اِمر.) 1 - کشیدن و رها کردن . 2 - از هر سو کشیدن . 3 - جدال ، ستیزه .
-
کش مکش
فرهنگ گنجواژه
گرفتاری، دعوا، کشمکش.