کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مازندرانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مازندرانی
/māzandarāni/
معنی
۱. از مردم مازندران.
۲. مربوط به مازندران.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مازندرانی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به مازندران) māzandarāni ۱. از مردم مازندران.۲. مربوط به مازندران.
-
مازندرانی
لغتنامه دهخدا
مازندرانی . [ زَ دَ ] (اِخ ) حاج شیخ عبداﷲبن آقا شیخ نصیربن آقا شیخ محمدبن آقا شیخ محمود مجتهد آزاده و آزادیخواه و مرجع تقلید شیعیان ایران و عراق وهند در اوان مشروطیت بود. در قریه ٔ طالش محله ٔ دیوشل متولد شد و تحصیلات مقدماتی را در محضر آقاشیخ جعفرد...
-
مازندرانی
لغتنامه دهخدا
مازندرانی . [ زَ دَ ] (اِخ ) محمد صالح بن ملااحمد سروی معروف به ملاصالح از علمای معروف شیعه و شاگرد ملامحمد تقی مجلسی و نیز از شاگردان شیخ بهایی و ملاعبداﷲ شوشتری است . وی به سال 1080 یا 1081 و یا 1082 در اصفهان درگذشت و در مقبره ٔ مجلسی دفن گردید او...
-
مازندرانی
لغتنامه دهخدا
مازندرانی . [ زَ دَ ] (اِخ ) هادی فرزند ملاصالح از علمای شیعه و ادیبی فقیه بوده است . وی به سال 1120 درگذشت و در اصفهان در کنار قبر پدر مدفون گردید. او راست : 1- ترجمه ٔ فارسی قرآن با شأن نزول . 2- حاشیه ٔ تفسیر بیضاوی به فارسی . 3- الحدود و الدیات ...
-
مازندرانی
لغتنامه دهخدا
مازندرانی . [ زَ دَ ] (ص نسبی ) منسوب به مازندران . و رجوع به مازندران شود. || از مردم مازندران .
-
مازندرانی
لغتنامه دهخدا
مازندرانی .[ زَ دَ ] (اِخ ) زین العابدین بن مسلم بارفروشی مازندرانی از علمای بزرگ شیعه در اوایل قرن چهاردهم هجری و از شاگردان صاحب جواهر و صاحب ضوابط و سعید العلمای مازندرانی است . مرجع تقلید جمعی کثیر از شیعیان هند و عراق و ایران بوده است . از آثار ...
-
واژههای مشابه
-
غازی مازندرانی
لغتنامه دهخدا
غازی مازندرانی . [ ی ِ زَ دَ ] (اِخ ) اسمش محمد قاسم خان بن میرزا حسن و همشیره زاده ٔ محمدمهدی خان متخلص به شحنه است که در حرف شین ذکری از او رفته و خود در بدایت جوانی است و طبعش در نهایت روانی در حضرت اقدس شاهنشاه اسلام پناه گردون درگاه محمدشاه خلدا...
-
ندیم مازندرانی
لغتنامه دهخدا
ندیم مازندرانی . [ ن َ م ِزَ دَ ] (اِخ ) محمد (میرزا...). فرزند میرزاکاظم بارفروش ایروانی الاصل . از شعرای قرن سیزدهم و از درباریان فتحعلی شاه قاجار و ندیم خلوت و کتابخوان خاص او بوده است . وی به سال 1241 هَ . ق . درگذشت . او راست :برافروز آتشی در سی...
-
سلطانی مازندرانی
لغتنامه دهخدا
سلطانی مازندرانی . [ س ُ ی ِ زَ دَ ] (اِخ )جنابش حاج میرزا رضا قلی اصلش از قریه نو است در حضرت خاقان شهید محمد شاه قاجار منشی اسرار بود و در دربار خاقان صاحبقران منشی الممالک گشت و از اقران درگذشت چندی وزارت خراسان و فارس کرد. غزلی می سروده :مردن هوس...
-
عجیب مازندرانی
لغتنامه دهخدا
عجیب مازندرانی . [ ع َ ب ِ زَ دَ ] (اِخ ) محمد خلیل مردی عاشق پیشه و صوفی منش و اهل عرفان و از مردم عصر محمد شاه بود. با پدر خود از مازندران به تهران آمد و در آن وقت 8ساله بود و بواسطه ٔ طبع روانی که داشت مورد توجه واقع شد. به حضور شاه رسید و مدیحه گ...
-
صالح مازندرانی
لغتنامه دهخدا
صالح مازندرانی . [ ل ِ ح ِ زَ دَ ] (اِخ ) رجوع به محمدصالح ... شود.
-
طوفان مازندرانی
لغتنامه دهخدا
طوفان مازندرانی . [ ن ِ زَ دَ ] (اِخ ) اسمش میرزا طیب و اصلش از ملک هزارجریب من توابع دارالمرز مازندران بوده . پس از تحصیل کمالات و کسب مقالات مهاجرتی و مسافرتی بعراق عجم پذیرفته ، در صفاهان اهاجی رکیکه گفته و شنفته از معاصرین حاج لطفعلی بیگ آذر و سا...
-
فاضل مازندرانی
لغتنامه دهخدا
فاضل مازندرانی . [ ض ِ ل ِ زَ دَ ] (اِخ ) میرزا محمدباقر. بهمراه علی قلی خان واله به هند سفر کرد، و در دهلی مرد. او را دیوان شعری بوده است . رجوع به الذریعه ج 6 ص 802 شود.
-
صاعد مازندرانی
لغتنامه دهخدا
صاعد مازندرانی . [ ع ِ دِ زَ دَ ] (اِخ )شیخ منتجب الدین در فهرست ، وی را از رجال شیعه شمرده و گوید قاضی صاعدبن منصوربن صاعد، فقیهی دین دار است . رجوع به روضات ص 330 و تنقیح المقال ج 2 ص 90 شود.