کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مار بالشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مار بالشی
لغتنامه دهخدا
مار بالشی . [ ل ِ ] (اِ مرکب ) قسمی از مار. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
-
واژههای مشابه
-
مأر
لغتنامه دهخدا
مأر. [ م َءَ / م َءْرْ ] (ع مص ) تباه گردیدن زخم . || دشمنی اندیشیدن با کسی . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
مأر
لغتنامه دهخدا
مأر. [ م َءْرْ ] (ع مص ) (از «م ٔر») پر کردن مشک را. || تباهی انداختن میان کسان و بر دشمنی انگیختن دشمنی کردن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
بالش مار،بالشتک مار،بالشتک
لهجه و گویش تهرانی
حشره گزنده بیضی شکل گزنده
-
کله مار
لغتنامه دهخدا
کله مار. [ ک َل ْ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) گونه ای قارچ که بدان فقع گویند. (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به فقع شود.
-
کله مار
لغتنامه دهخدا
کله مار. [ ک َل ْ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان بالاست که در شهرستان نهاوند واقع است و 500 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
گل مار
لغتنامه دهخدا
گل مار. [ گ ُ ] (اِ) گونه ای است از تیره ٔ کاکتوس ها که برحسب شکل به نامهای مختلف نامیده میشوند. (گیاه شناسی گل گلاب ص 129).
-
کفچه مار
لغتنامه دهخدا
کفچه مار. [ ک َ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) قسمی مار. (از فرهنگ رشیدی ). در اصطلاح جانورشناسی یکی از اقسام ماران سمی خطرناک که دارای زهری کشنده است و از گروه پروتروگلیف میباشد در سطح قدامی دندانهای جلو آرواره ٔ بالایی این مار شیاری است که تا نوک دندان ادا...
-
گونده مار
لغتنامه دهخدا
گونده مار. [ گُن ْ دِ ] (اِخ ) پسر گونده بو که شیلدبر و کلوتر او را در اوتون مغلوب ساختند.
-
گرزه مار
لغتنامه دهخدا
گرزه مار. [ گ َ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) مار زهردار بود : چه کردی زبان بر بدی کامکارچه در آستین داشتی گرزه مار. سنایی .ز من بگذر که من خود گرزه مارم بلی مارم که چون او مهره دارم . نظامی .رجوع به گرزه شود.
-
Hydrus, Hyi, Little Water Snake
مار آبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] صورت فلکی کماهمیتی نزدیک قطب جنوب آسمان که به شکل مار آبی تصور میشود
-
بالش مار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) bālešmār جعل؛ سرگینگردان.
-
کفچه مار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) kafčemār نوعی مار سمّی با سری پهن. Δ مار کبرا از انواع این مار است.
-
کفچه مار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) یکی از اقسام ماران سمی خطرناک که دارای زهری کشنده است . وجه تسمیة این دسته ماران از آن جهت است که زواید مهره های گردنی خود را به اختیار می توانند پهن کنند و در این حال قسمت سر و گردن آن ها به صورت کفچه یا قاشق پهنی درمی آید. کفچه ماران د...