کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ماریه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ماریه
فرهنگ نامها
(تلفظ: māriye) زنِ سفید و براق ، بسیار درخشنده ؛ (در اعلام) نام همسر قبطی پیغمبر اکرم (ص) و مادر ابراهیم ابن محمد پسر حضرت رسول (ص) .
-
واژههای مشابه
-
ماریة
لغتنامه دهخدا
ماریة. [ ری ی َ ] (ع اِ) مؤنث ماری . (اقرب الموارد).رجوع به ماری شود. || سنگخوار. (منتهی الارب ). مرغ سنگخوار که به تازی قطا نیز گویند. (ناظم الاطباء). مرغ سنگخوار تابان و نرم بدن . (از اقرب الموارد). || (ص ) زن سفیدرنگ درخشان و تابان بدن . (از اقرب...
-
ماریة
لغتنامه دهخدا
ماریة. [ ی َ ] (اِخ ) بنت شمعون قبطیه مادر ابراهیم پسر رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و آله و سلم که مقوقس قبطی صاحب اسکندریه و مصر برای آن حضرت هدیه فرستاد. (منتهی الارب ). دختر شمعون قبطیه ، یکی از دو سریه ٔ رسول صلوات اﷲ علیه و پیامبر را از او پسری آمد و او ...
-
ماریة
لغتنامه دهخدا
ماریة. [ ی َ ] (اِخ ) نام دختر ارقم بن ثعلبه از ملوک آل جفنه و یا دختر ظالم بن وهب که صاحب دو گوشواره ٔ گرانبها بود و آنها را به خانه ٔ کعبه هدیه کرده بوده و گویند در این گوشواره ها دویست دینار بود و یا گوهری بود که چهل هزار دینار قیمت داشت ویا دو مر...
-
ماریة
لغتنامه دهخدا
ماریة. [ ی َ ] (ص ، اِ) زن سپید درخشان رنگ تابان بدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || گوساله ٔ ماده ٔ سپیدرنگ . (منتهی الارب ). گوساله ٔ ماده ٔ سپید تابان بدن . (ناظم الاطباء). || گاو ماده با بچه ٔ تابان بدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بچه گا...
-
ماریة
لغتنامه دهخدا
ماریة. [ ی َ] (اِخ ) در صنعت کیمیا بحث کرده و گویند به عمل اکسیر تام دست یافته است . (از الفهرست ابن الندیم ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
جستوجو در متن
-
maray
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ماریه
-
ارخ
لغتنامه دهخدا
ارخ . [ اُ ] (اِ) ناسِط. ماریّه . بهثه . هیطله . ماری ّ.
-
ظالم
لغتنامه دهخدا
ظالم . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن دُنیر. نام پدر ماریه مادر عبداﷲ و مجاشع و سدوس پسران دارم بن مالک بن حنظله است .
-
ذات العشر
لغتنامه دهخدا
ذات العشر. [ تُل ْ ع ُ ش َ ] (اِخ ) موضعی است به طریق حاجیان بصره نزدیک هجر. و موضعی نزدیک طنب و ماریة || ذات العشیرةَ. رجوع به ذات العشیرةَ شود.
-
قبطیة
لغتنامه دهخدا
قبطیة. [ ق ِ طی ی َ ] (اِخ ) (ماریه ٔ...) دختر شمعون مادر ابراهیم سریه ٔ آن حضرت صلی اﷲ علیه و سلم است . (منتهی الارب ).
-
صالح قبطی
لغتنامه دهخدا
صالح قبطی . [ ل ِ ح ِ ق ِ ] (اِخ ) وی به همراهی ماریه ٔ قبطیه از مصر به مدینه آمد. رجوع به الاصابة ج 3 ص 233 و رجوع به حسن المحاضرة ص 95 شود.
-
ذات القرطین
لغتنامه دهخدا
ذات القرطین . [ تُل ْ ق ُ طَ ] (اِخ ) لقب ماریة، مادر حرث بن جبلة ابن الحرث و زوجه ٔ جبلةبن الحرث دو ملک از ملوک آل جفنه .