کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مارق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مراق
لغتنامه دهخدا
مراق . [ م ُرْ را ] (ع ص ، اِ) ج ِ مارِق ، به معنی آنکه از دین خارج شده است . (از متن اللغة). رجوع به مارق و مرق و مروق شود.
-
مارقة
لغتنامه دهخدا
مارقة. [ رِ ق َ ] (ع ص ) گروه خوارج . (منتهی الارب ). مؤنث مارق . (از اقرب الموارد). گروه خوارج . (ناظم الاطباء). خوارج را گویند بسبب خروجشان از دین . (از اقرب الموارد). رجوع به مارق شود.
-
طله
لغتنامه دهخدا
طله . [ طُ ل َه ْ ] (ع ص ، اِ) ابر تنک ، گویند: مافی السماء طلة؛ ای مارق من السحاب . (منتهی الارب ).
-
مارقین
لغتنامه دهخدا
مارقین . [ رِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مارق . || (اِخ ) خوارج بر امیرالمؤمنین علی علیه السلام . مقابل ناکثین و قاسطین . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : دست از حمایت قاسطین و ناکثین ومارقین بدارد. (کتاب النقض ص 482). و رجوع به مارق و خوارج و حبیب السیر چ خیام ...
-
ژولین لاپستات
لغتنامه دهخدا
ژولین لاپستات . [ ی َ پ ُ ] (اِخ ) نام امپراطور روم از 361 تا 363 م . متولد بسال 331 م . وی برادرزاده ٔ کنستانتن بود و چون نخست در حجر مسیحیت تربیت شده و سپس از آن دین خارج گردیده بود می خواست بت پرستی را بار دیگر در روم برقرار سازد، از اینرو او را ل...
-
مروق
لغتنامه دهخدا
مروق . [ م ُ ] (ع مص ) بیرون گذشتن تیر از نشانه و نرسیدن بر آن . (از منتهی الارب ). داخل شدن تیر در نشانه و خارج شدن آن از سمت دیگر یعنی از غیر محل خود، و از آن است مروق از دین ، یعنی بسبب بدعت یا ضلال از دین خارج شدن ، که صفت آن مارق باشد.(از اقرب ا...
-
نبغ
لغتنامه دهخدا
نبغ. [ ن َ ] (ع اِ) غبار آسیا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نباغ . گرد و غبار آسیا. (ناظم الاطباء). غبار الرحی . (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد) (المنجد). || (مص ) ظاهر و آشکار گردیدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). آشکار شدن . (تاج ا...
-
ابیوردی
لغتنامه دهخدا
ابیوردی . [ اَ وَ ] (اِخ ) محمدبن احمد الأبیوردی الکوفنی و کوفن یکی از قراء ابیورد است و یاقوت گوید: ابوالمظفر محمدبن ابی العباس احمدبن محمد ابی العباس احمدبن اسحاق بن ابی العباس محمد الامام بن اسحاق بن الحسن ابی الفتیان بن ابی مرفوعه منصوربن معاویة...