کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مارقشیشا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مارقشیشا
/mārqašišā/
معنی
= مرقشیشا
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مارقشیشا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از آرامی] ‹مرقشیشا، مرغش، مارقشیط› [قدیمی] mārqašišā = مرقشیشا
-
مارقشیشا
لغتنامه دهخدا
مارقشیشا. [ ق َ ] (معرب ، اِ) بمعنی مرقشیشا است و آن جوهریست که در دواهای چشم بکار برند و آن اقسام می باشد: ذهبی و فضی و نحاسی و حدیدی و شبهی . بهترین آن ذهبی است . گویند چون آنرا بشکنند درون آن زرافشان باشد. (برهان ) (آنندراج ). یکی از عقاقیر ارباب ...
-
جستوجو در متن
-
دیفروجس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] ‹دیفروجاس، دیرجاس، دیبرجاس، دیفروغس› [قدیمی] difrujes جسمی که پس از گداختن مس در ته کوره یا بوته باقی میماند؛ مارقشیشا.
-
کیفانورا
لغتنامه دهخدا
کیفانورا. [ ] (اِ) اسم سریانی مارقشیشاست . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به مارقشیشا و مرقشیشا شود.
-
حجرالنور
لغتنامه دهخدا
حجرالنور. [ ح َ ج َ رُن ْ نو ] (ع اِ مرکب ) ارشد. ارسد. مارقشیشا. حجر الروشنائی . سنگ روشنائی . مرقشیشاه . روشنائی ، که در داروهای چشم بکار برند گویند اگر برگردن کودکان بندند از هیچ چیز نترسند. (لغت محلی شوشتر خطی ). رجوع به حجرالمرقشیشا و مارقشیشا و...
-
ذهبی
لغتنامه دهخدا
ذهبی . [ ذَ ] (ع ص نسبی ، اِ) منسوب به ذَهَب . از ذهب . از زر. زرّین .زرینة. || برنگ زر. زرین . زرینه . دینارگون . || مارقشیشای ذهبی . رجوع به مارقشیشا شود. || زرگر.
-
ارشد
لغتنامه دهخدا
ارشد.[ اَ ش َ ] (اِ) حجرالنور است . (اختیارات بدیعی ). جوهری است که آنرا مرقشیشا خوانند و بعربی حجرالنور گویند. (برهان قاطع). حجرالروشنائی . (قانون ابوعلی سینا در ادویه ٔ مفرده ذیل : مارقشیشا ). اثلق . (فهرست مخزن الادویه ). سنگ روشنائی .
-
حجرالمرقشیشا
لغتنامه دهخدا
حجرالمرقشیشا. [ ح َج َ رُل ْ م َ ق َ ] (ع اِ مرکب ) مارقشیشا. سنگ روشنائی . دمشقی گوید: و هو انواع سبعة مقسومة علی المعادن السبعة واجودها الذهبیة ثم الفضیة ثم النحاسیة و اردأها اما الحدیدیة او الزیبقیة و من معادن الفضیة معدن بقریة یعفور من قری دمشق ...
-
مرقشیشا
لغتنامه دهخدا
مرقشیشا. [ م َق َ ] (اِ) اصل کلمه آرامی است و آن کیفا مقشیثا باشد یعنی سنگ سخت . (یادداشت مرحوم دهخدا). جوهری باشد که در داروهای چشم بکار برند و آن را اقسام باشد: ذهبی و فضی و نحاسی و حدیدی و شبهی ، و بهترین آن ذهبی است و آن را به عربی حجرالنور خوانن...