کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مارش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مارش
/mārš/
معنی
قطعۀ موسیقی دوضربی یا چهارضربی با ضربههای محکم و مقطع که هنگام حرکت سربازان برای هماهنگ کردن گامهای آنها نواخته میشود.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. موسیقی نظامی
۲. رژه، سان، قدمرو
فعل
بن گذشته: مارش زد
بن حال: مارش زن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مارش
واژگان مترادف و متضاد
۱. موسیقی نظامی ۲. رژه، سان، قدمرو
-
مارش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: marche] (موسیقی) mārš قطعۀ موسیقی دوضربی یا چهارضربی با ضربههای محکم و مقطع که هنگام حرکت سربازان برای هماهنگ کردن گامهای آنها نواخته میشود.
-
مارش
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) 1 - آهنگ موسیقی معمولاً دو یا چهار ضربی با ضربه های مقطع و محکم که به ویژه برای تنظیم حرکت قدم های دسته های نظامی و تهیج و تشجیع آنان نواخته می شود، موسیقی نظامی .
-
مارش
لغتنامه دهخدا
مارش . (فرانسوی ، اِ) (اصطلاح نظامی ) راه رفتن سربازان با نظم و ترتیب . || سرودی حماسی که سربازان در موقع حرکت هم آهنگ با قدمها خوانند. (فرهنگ فارسی معین ).
-
مارش
لغتنامه دهخدا
مارش . [ رَ ] (اِخ ) نام یکی از بتخانه های قدیم است که در سه فرسنگی اصفهان بر سر کوهی ساخته بودند و آن از جمله ٔ هفت بتخانه است که بنام سبعه ٔ سیاره کرده بودند و گشتاسب بتهای آن بتخانه را برطرف کرد و آتشکده ساخت و هریک را به اضافه ٔ نوبهار می خوانند ...
-
مارش
واژهنامه آزاد
آهنگ نظامی
-
واژههای مشابه
-
پن مارش
لغتنامه دهخدا
پن مارش . [ پ َ ] (اِخ ) (پوانت دو...) (در لهجه ٔ برونن ، سر اسب ) دماغه ای در جنوب شرقی بال ِ اودیترن .
-
پن مارش
لغتنامه دهخدا
پن مارش . [ پ َ ] (اِخ ) از ناحیه ٔ اکس دارای 4270 تن سکنه ودر آنجا عصاری روغنهای نباتی و ازجمله زیتون هست .
-
پن مارش
لغتنامه دهخدا
پن مارش . [ پ َ ] (اِخ ) نام شهری واقع در فینیستر از ناحیه ٔکمپر دارای 7037 تن سکنه و بدانجا صید ماهی کنند.
-
موسیقی نظامی یا مارش
دیکشنری فارسی به عربی
موکب
-
واژههای همآوا
-
معرش
لغتنامه دهخدا
معرش . [ م ُ ع َرْ رَ ] (ع ص ) درخت رز وادیج بسته . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ):رز معرش که میانه ٔ آن یکساله بوده است و ضیعه ٔ آن به همه رستاقهای یکی بوده است . (تاریخ قم ص 113). دیگرنهری که بر هر دو طرف آن میانه نشانده باشند اعم ازآنکه معرش باش...
-
جستوجو در متن
-
حساب جاری
واژهنامه آزاد
مارش روان. "مارش" (که چون بارش خوانده می شود) از ریشۀ "شمردن" می آید.