کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مارافسایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مارافسایی
لغتنامه دهخدا
مارافسایی . [ اَ ] (حامص مرکب ) عمل مارافسای . افسون کردن مار. مطیع کردن مار. مارگیری : به مارافسایی آن طره و دوش به چنبربازی آن حلقه و گوش .نظامی .
-
جستوجو در متن
-
مارگیری
لغتنامه دهخدا
مارگیری . (حامص مرکب ) گرفتن مار.(ناظم الاطباء). مارافسایی . مارافسانی . افسونگری در گرفتن مار. || محیلی . مکاری . (آنندراج ).
-
مارفسایی
لغتنامه دهخدا
مارفسایی . [ ف َ ] (حامص مرکب ) عمل مارفسای . افسون کردن مار : نای است یکی مار که ده ماهی خردش پیرامن نه چشم کند مارفسائی . خاقانی .رجوع به مارافسایی شود.
-
چنبربازی
لغتنامه دهخدا
چنبربازی . [ چَم ْ ب َ ] (حامص مرکب ) کنایه ازرقص کردن و چرخ زدن . (آنندراج ) (غیاث ) : به مارافسایی آن طره و دوش به چنبربازی آن حلقه و گوش . نظامی .|| نوعی بازی که در سیرکها معمول است ، بدین طریق که اسب و سوار و دیگر حیوان را از حلقه های آویخته به چ...