کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مادهگرایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ماده
لغتنامه دهخدا
ماده . [ مادْ دَ / مادْ دِ ] (از ع ، اِ) از مادة عربی . اصل هر چیز. مایه . ج ، مواد. (غیاث ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).- ماده ٔ الحاد ؛ اصل و ریشه ٔ کفر : ماده ٔ فساد و الحاد و کفر و عناد در آن نواحی منحسم و منقطع گشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران...
-
مادة
لغتنامه دهخدا
مادة. [ مادْ دَ ] (ع اِ) (از «م دد») افزونی پیوسته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از غیاث ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، مواد. (ناظم الاطباء). ماده . مادت . و رجوع به همین مواد شود.
-
مادة
دیکشنری عربی به فارسی
فقره , اقلا م , رقم , تکه , قطعه خبري , بخش , مادي , جسماني , مهم , عمده , کلي , جسمي , اساسي , اصولي , مناسب , مقتضي , مربوط , جسم , ماده , چيز , کالا , جنس , مصالح , پارچه , چرند , پرکردن , تپاندن , چپاندن , انباشتن , جوهر , مفاد , استحکام
-
ماده
دیکشنری فارسی به عربی
امرات , بند , خراج , فقرة , مادة , مسالة , معدن , مقالة , نقطة
-
ماده
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: mâya طاری: mâya طامه ای: mâɂa طرقی: mâya کشه ای: mâya نطنزی: mâya
-
ماده
واژهنامه آزاد
ماده یک واژه پارسی است که برگفته از زبان پهلوی است . ماده در پهلوی بیشتر برای مواد بکار رفته تا جنسیت. نمونۀ پهلوی: مادیشت = مادّه اشیا ماتَک = مادّه اشیا ، ماده جنسیت ماتغ، مات = مادّه اشیا گوهر، گوهرک، زهک = ماده ماتَگدان = ماده اصلی ماتک = ماده او...
-
hedonism
لذتگرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] نظریهای مبتنی بر این باور که لذتجویی و اجتناب از درد محرک اصلی رفتارهای انسان است متـ . روانشناسی لذتگرایانه روانشناسی لذتگرا hedonistic psychology
-
militarism
نظامیگرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] باور به برتری نهادها و ارزشهای نظامی بر نهادها و ارزشهای جامعۀ مدنی و عمل به این باور
-
nabism
نبیگرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] گرایشی هنری که ویژگی آن پیروی از شیوۀ نقاشی نبیهاست و موضوع اصلی آثار هنری خلقشده در این گرایش منظرهسازی است
-
elitism
نخبهگرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] اعتقاد به نخبهسالاری
-
relativism
نسبیگرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی، جامعهشناسی] باوری که بر پایۀ آن ارزشها و باورها به مؤلفهها و معیارهای مطلق و جهانشمول بستگی ندارد
-
pointillism
نقطهگرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] شیوهای در نقاشی که در آن با گذاشتن نقطههای کوچک از دو رنگ اصلی در کنار هم رنگهای ترکیبی ایجاد میکنند
-
theatricalism
نمایشگرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] دیدگاهی که برخلاف نمایش واقعگرای ابتدای قرن بیستم بر جدایی نمایش از زندگی واقعی تأکید میورزد
-
neorealism, new realism
نوواقعگرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] نگرشی در سیاست بینالملل که ضمن پذیرش مبانی واقعگرایی، بر تأثیر ساختار نظام بینالملل بر تعامل دولتها تأکید دارد متـ . واقعگرایی ساختاری structural realism
-
pragmatism
مصلحتگرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] مشی یا نظریهای که با پرهیز از آرمانگرایی بر عمل سیاسی براساس مقتضیات وقت تأکید دارد