کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مادهگرایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مادهگرایی
مترادف و متضاد
ماترآلیستی، مادهانگاری، دهریمسلکی، مادهباور
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
materialism
مادهگرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی، جامعهشناسی] در تاریخ و جامعهشناسی، بهویژه پس از انتشار نظریات مارکس، اشارهای است نه به یک نظام فراگیر جهانی بلکه به روشی که رفتارهای اجتماعی را بر پایۀ روابط و ساختارهای مادّی مانند ساختارهای اقتصادی جامعه توضیح میدهد
-
واژههای مشابه
-
ماده گرایی
دیکشنری فارسی به عربی
مادية
-
گرایی
لغتنامه دهخدا
گرایی . [ گ َ / گ ِ ] (حامص ) عمل گراییدن . این کلمه تنها به کار نمی رود بلکه به صورت ترکیب های ذیل آید:- دست گرایی ؛ : هرکه فضل و قوت خویش بر ضعیفان بپسندد و بدان مغرور گردد و خواهد که دیگران را اگرچه از وی قوی تر باشند دست گرایی کند، هرآینه قوت او...
-
historical materialism
مادهگرایی تاریخی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی، جامعهشناسی] محور اصلی فلسفۀ مارکسیستی تاریخ که بر پایۀ آن معماری کامل یک جامعه و نیز قوانینی که بر تحولات آن حاکم است بهواسطۀ روابط و ساختارهای مادی و نحوۀ تطور آن دریافتپذیرتر و تحلیلپذیرتر است، به عبارت دیگر، در طول تاریخ، نیروه...
-
cultural materialism
مادهگرایی فرهنگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی، جامعهشناسی] نظریهای کلان در انسانشناسی که بر پایۀ آن بسیاری از ابعاد فرهنگی انسان را میتوان با معیارهای مادّی توضیح داد
-
مربوط به ماده گرایی
دیکشنری فارسی به عربی
مادي
-
event 3
ماده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] هریک از واحدهای رقابتی یک ورزش یا رشته که نشانها بر پایۀ آن اهدا میشود
-
ماده
واژگان مترادف و متضاد
۱. جرم، هیولی ۲. اصل، مایه، ریشه، علت، سبب ۳. انثی، لاج، لاس، ماچه، مادینه، مونث، حیوان بچهزا ۴. بند، فصل ۵. آب، پیله، دمل ≠ ذکور ۶. امر، موضوع
-
ماده
فرهنگ واژههای سره
مایه
-
ماده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: mātak، مقابلِ نر] (زیستشناسی) māde جنسی از جانوران که میتواند بچه بزاید یا تخم بگذارد.
-
ماده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مادَّة، جمع: مواد] mādde ۱. مایه و اصل هرچیز؛ اصل چیزی؛ آنچه قوام چیزی به آن است.۲. (فیزیک) چیزی که جرم دارد، فضا را اشغال میکند و بهصورت جامد، مایع، یا گاز است.
-
ماده
فرهنگ فارسی معین
(دِّ) [ ع . مادة ] (اِ.) 1 - اصل هر چیزی . 2 - آن چه که وزن داشته باشد و فضا را اشغال کند.
-
ماده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) [ په . ] (ص .) مقابل نر.
-
ماده
لغتنامه دهخدا
ماده . [ دَ / دِ ] (ص اِ) مقابل نر. (آنندراج ). مؤنث و هر حیوانی که دارای آلات تأنیث باشد و بزاید. ج ، مادگان . (ناظم الاطباء). در لهجه ٔ مرکزی ، به کسر دال [ دِ ] . پهلوی ، «ماتک » (مؤنث ). کردی ،«مادک » (گاومیش ماده ). کردی دخیل ، «ماده » (مؤنث...