کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مادرسالاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مادرسالاری
معنی
( ~.) (حامص . اِ.) نوعی نظام اجتماعی که در آن مادر صاحب اختیار و رییس خانواده است .
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
مادرسری، مادرشاهی ≠ پدرسالاری، پدرشاهی
دیکشنری
matriarchy
-
جستوجوی دقیق
-
matriarchy
مادرسالاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مطالعات زنان] نظامی اجتماعی که در آن رهبری با مادران است و سلسلهای از زنان ادارۀ امور را به دست دارد
-
مادرسالاری
واژگان مترادف و متضاد
مادرسری، مادرشاهی ≠ پدرسالاری، پدرشاهی
-
مادرسالاری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص . اِ.) نوعی نظام اجتماعی که در آن مادر صاحب اختیار و رییس خانواده است .
-
جستوجو در متن
-
خانواده
لغتنامه دهخدا
خانواده . [ ن َ / ن ِ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) خاندان . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). دودمان . خیل خانه . (ناظم الاطباء). تبار. دوده : اصیل زاده و از خانواده ٔ حرمت بزرگوار و به اقبال و دولت اندرخور. سوزنی . || اهل خانه . اهل البیت . (ناظم الاطباء).تاری...