کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مادرزن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مادرزن
/mādarzan/
معنی
مادر زوجۀ مرد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مادرزن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) mādarzan مادر زوجۀ مرد.
-
مادرزن
لغتنامه دهخدا
مادرزن . [ دَ زَ ] (اِ مرکب ) مادر زوجه ٔ شخص و خس و خسره و خسرو و خش و خشو و خشامن و خشتامن . (ناظم الاطباء). صِهرَه ، مادرزن به فارسی خش است . (از منتهی الارب ) : یکی را زن صاحب جمال درگذشت و مادرزن فرتوت به علت کابین در خانه بماند. (گلستان ). نادی...
-
مادرزن
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: xâsrü طاری: xârsü طامه ای: mâǰǰan طرقی: xârsü / mayǰenǰi کشه ای: xârsi / mayǰen نطنزی: mâyǰen / xâsru
-
مادرزن
واژهنامه آزاد
خوش دامن.
-
واژههای مشابه
-
مادرزن سلام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) mādarzansalām جشنی در روز بعد از عروسی که در آن داماد به دیدن مادرزن خود میرود و به او هدیهای میدهد.
-
مادرزن سلام
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ. سَ) [ فا - ع . ] (عا.) مرسوم است که صبح روز بعد از عروسی داماد با هدیه ای به دیدار مادر عروس می رود. در این دیدار داماد دست مادر عروس را می بوسد و از او هدیه ای دریافت می کند.
-
واژههای همآوا
-
مادر زن
واژهنامه آزاد
خوش دامن.
-
جستوجو در متن
-
mamsell
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مادرزن
-
خُسیره مائَه
لهجه و گویش بختیاری
xosira-mâa مادرشوهر، مادرزن.
-
خشو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] xo(a)šu ۱. مادرزن.۲. مادرشوهر.
-
خاش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹خش، خشو› [قدیمی] xāš ۱. مادرزن.۲. مادرشوهر.
-
خش
فرهنگ فارسی معین
(خَ) (اِ.) 1 - مادرزن . 2 - مادرشوهر.