کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مادر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مادر
/mādar/
معنی
۱. انسان یا حیوان مادۀ دارای فرزند.
۲. (صفت) [مجاز] اصلی؛ اولیه: دانشگاه مادر.
۳. (صفت) [مجاز] برانگیزنده؛ باعث.
۴. [قدیمی، مجاز] زمین؛ خاک: ◻︎ جان گرامی به پدر باز داد / کالبد تیره به مادر سپرد (رودکی: ۴۹۶).
۵. [قدیمی، مجاز] هریک از عناصر چهارگانه.
〈 مادر فولادزره: [عامیانه، مجاز] زن زشت، پیر، بسیارحیلهگر، و مکار. Δ دراصل، مادر دیوی به نام فولادزره بوده که داستان آن در کتاب امیرارسلان آمده است.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. ام، مام، مامان، ننه، والده ≠ پدر، اب، ابوی
۲. اصل، ریشه
۳. باعث
۴. اصل، منشا، جرثومه
دیکشنری
matri-, mother, parent
-
جستوجوی دقیق
-
parent 1
مادر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] هستهای پرتوزا که براثر واپاشی، هستۀ دیگری به نام دختر تولید میکند
-
مادر
واژگان مترادف و متضاد
۱. ام، مام، مامان، ننه، والده ≠ پدر، اب، ابوی ۲. اصل، ریشه ۳. باعث ۴. اصل، منشا، جرثومه
-
مادر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: mātar] ‹مام، ماما، مار› mādar ۱. انسان یا حیوان مادۀ دارای فرزند.۲. (صفت) [مجاز] اصلی؛ اولیه: دانشگاه مادر.۳. (صفت) [مجاز] برانگیزنده؛ باعث.۴. [قدیمی، مجاز] زمین؛ خاک: ◻︎ جان گرامی به پدر باز داد / کالبد تیره به مادر سپرد (رودکی: ۴۹۶).۵...
-
مادر
فرهنگ فارسی معین
(دَ) 1 - (اِ.) زنی که دارای فرزند است ؛ مام ، والده ، ام . 2 - (ص .) اصلی ، اولیه ، نخستین : صنایع مادر. 3 - زمین ، خاک . ؛ ~ ِ فولادزره کنایه از: زن پیر و چاق و مهیب و بدجنس .
-
مادر
لغتنامه دهخدا
مادر. [ دَ ] (اِ) ترجمه ٔ «ام » که والده باشد. (آنندراج ). زنی که یک یا چند بچه بدنیا آورده باشد. (ناظم الاطباء). ام . والده . ماما. مام . ماد. مار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ماد. مار. پهلوی ، «ماتر» ، «مات » ظاهراً از «ماتا» ، حالت فاعلی از «ماتر...
-
مادر
لغتنامه دهخدا
مادر. [ دِ ] (اِ) قسمی شراب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
مادر
دیکشنری فارسی به عربی
ام , رييسة الاسرة , زوجة الاب
-
مادر
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: mune طاری: may طامه ای: mây / nane طرقی: may کشه ای: may نطنزی: mây
-
واژههای مشابه
-
surrogate mother
مادر جانشین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] زنی که میپذیرد فرزند زن دیگری را در زهدان خود پرورش دهد اعم از آنکه جنین با تلقیح مصنوعی زامه یا از لقاح برونتنی زوج دیگری تشکیل شده باشد
-
biological mother
مادر زیستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] مادری که دارای ارتباط ژنی با کودک است متـ. مادر ژنی genetic mother
-
genetic mother
مادر ژنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] ← مادر زیستی
-
social mother
مادر عرفی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] زنی که کودک را پس از به دنیا آوردن یا به دنیا آمدن بزرگ میکند
-
birth mother,gestational mother
مادر ولادی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] زنی که کودک را به دنیا میآورد، صرفنظر از اینکه مادر ژنی او باشد یا او را صرفاً در زهدان خود حمل کرده باشد
-
master shot
نمای مادر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] نمای دور یا زاویهبازی که کل رویداد صحنه را در بر میگیرد و اغلب برای ایجاد پوشش تصویری از چند نمای نزدیک یا متوسط نیز استفاده میشود