کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ماخان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ماخان
لغتنامه دهخدا
ماخان . (اِخ ) پهلوانی بوده از پهلوانان چین . (برهان ) (آنندراج ) (فرهنگ جهانگیری ) (انجمن آرا). نام پهلوانی چینی . (ناظم الاطباء).
-
ماخان
لغتنامه دهخدا
ماخان . (اِخ ) حاکم چین . (برهان ). از القاب پادشاه چین . (ناظم الاطباء).
-
ماخان
لغتنامه دهخدا
ماخان . (اِخ ) قریه ای است از مضافات مرو شاهجان . (برهان ). قریه ای است از مضافات مرو. (آنندراج ) (انجمن آرا) (فرهنگ جهانگیری ). قریه ای است از قرای مرو و آن غیر از ما جان است و این قریه ٔ ابی مسلم خراسانی صاحب الدوله است . (از معجم البلدان ) : درویش...
-
جستوجو در متن
-
زیان زده
لغتنامه دهخدا
زیان زده . [ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) متضرر. مغبون . خاسر. غبن . ذوهزارات . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). خسارت کشیده در داد و ستد و تجارت و معامله . (ناظم الاطباء) : ز عدل و داد تو اندر همه ولایت توزیان زده نشد از هیچ گرگ هیچ شبان . فرخی .من نه برانم ...
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ] (اِخ ) ابن امیر ارغونشاه جونی قربانی (علی بیک ...). پدر او امیر ارغونشاه جونی قربانی حاکم نیشابور بود، و خود علی بیک بر حدود مرو و ماخان مستوفی بود و بعداً حاکم ابیورد و حدود آن شد. در سال 784 هَ . ق . به امیر تیمور گورکانی خبر رسید که ا...
-
باباحسن
لغتنامه دهخدا
باباحسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) (امیر...) خواندمیر گوید: در همین سال (859 هَ . ق . ) میرزا ابوالقاسم بابر به تجدید نظر التفات بر حال میرزا معزالدین سنجر انداخت و او رادر ولایت مرو و ماخان که سابق سیورغال امیر خلیل بودحاکم و فرمان روا ساخت . در خلال این ...
-
خان
لغتنامه دهخدا
خان . (اِ) خانه . بیت . (صحاح الفرس ) (برهان قاطع) (شرفنامه ٔ منیری ) (فرهنگ جهانگیری ) (غیاث اللغات ) (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : گفت با خرگوش خانه خان من خیز خاشاکت ازاو بیرون فکن . رودکی .تا سمو سر برآورید ز دشت گشت زنگارگون هم...