کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ماجشون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ماجشون
لغتنامه دهخدا
ماجشون . [ ج ُ ] (اِخ ) معرب ماهگون . لقب ابوسلمة یوسف بن یعقوب . (الانساب سمعانی ). لقب ابی سلمة یوسف بن یعقوب بن عبداﷲبن ابی سلمه دینار. مولی آل المنکدر و او از محمدبن المنکدر و سعید مقبری روایت کند و محمدبن صباح از او روایت کند و ابی سلمة ماجشون د...
-
ماجشون
لغتنامه دهخدا
ماجشون . [ ج ُ ] (معرب ، اِ مرکب ) ماجوشون . (ناظم الاطباء). معرب ماهگون . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (آنندراج ) (منتهی الارب ). معرب ماهگون فارسی بمعنی رنگ ماه . (از اقرب الموارد). || نوعی از کشتی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کشتی . ...
-
واژههای مشابه
-
ابن ماجشون
لغتنامه دهخدا
ابن ماجشون . [ اِ ن ُ ج ِ ] (اِخ ) عبدالملک بن عبدالعزیزبن عبداﷲبن سلمه ٔ مدنی . فقیه مالکی معروف . و اجداد او اصلاً ایرانی و از مردم اصفهان بوده اند. یکی از نیاکان او اسلام آورد و عبدالعزیز پدر عبدالملک از فقهای زمان خویش بود و او نزد پدر و مالک بن ...
-
جستوجو در متن
-
ماجوشون
لغتنامه دهخدا
ماجوشون . (معرب ، اِ مرکب ) ماجشون . (آنندراج ). مأخوذ از ماهگون فارسی و قسمی از پارچه ٔ رنگ کرده . (ناظم الاطباء). رجوع به ماجشون شود.
-
ماه گون
لغتنامه دهخدا
ماه گون . (اِ) ماجشون معرب آن است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ماجوشون مأخوذ از ماه گون فارسی است . (ناظم الاطباء). و رجوع به ماجشون و ماجوشون شود.
-
ابومروان
لغتنامه دهخدا
ابومروان . [ اَ م َرْ ] (اِخ ) ابن ماجشون . میمون عبدالملک بن عبدالعزیزبن عبداﷲ.فقیه مالکی . رجوع به ابن ماجشون عبدالملک ... شود.
-
ابومروان
لغتنامه دهخدا
ابومروان . [ اَ م َرْ ] (اِخ ) میمون عبدالملک بن عبدالعزیزبن عبداﷲ فقیه مالکی . رجوع به ابن ماجشون ... شود.
-
ابویوسف
لغتنامه دهخدا
ابویوسف . [ اَ بو س ُ ] (اِخ ) ماجشون . رجوع به یعقوب بن ابی سلمةبن دینار شود.
-
ابویوسف
لغتنامه دهخدا
ابویوسف . [ اَ بو س ُ ] (اِخ ) یعقوب بن ابی سلمةبن دینار. ملقب به ماجشون . رجوع به یعقوب ... شود.
-
ابوصخر
لغتنامه دهخدا
ابوصخر. [ اَ ص َ ] (اِخ ) صاحب العباء. او از ابی سعید المقبری و از او ماجشون روایت کند.
-
ابوسلمه
لغتنامه دهخدا
ابوسلمه . [ اَ س َ ل َم َ ] (اِخ ) یوسف بن یعقوب بن ابی سلمة الماجشون . تابعی است . رجوع به ماجشون یوسف و رجوع به یوسف ... شود.
-
ابن المعذل
لغتنامه دهخدا
ابن المعذل . [ اِ نُل ْ م ُ ع َذْ ذَ ] (اِخ ) از روات مالک بن انس ، و او از عبدالعزیز ماجشون روایت کند و اسماعیل بن اسحاق قاضی از ابن المعذل روایت آرد.
-
صالح
لغتنامه دهخدا
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن مالک ، مکنی به ابی عبیداﷲ خوارزمی . وی ساکن بغداد بود و از عبدالعزیزبن عبداﷲ ماجشون و عبدالاعلی بن ابی مساور و صالح مری و ابوعبیدة الناجی و حفص بن سلیمان بزاز و ابومسلم قائد اعمش و عیسی بن یونس روایت کند، و از وی ابوبکربن اب...