کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ماثل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ماثل
لغتنامه دهخدا
ماثل . [ ث ِ ] (ع ص ، اِ) نشان سرای که اثرش باقی نباشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).- جوز ماثل ؛ تاتوره . (ناظم الاطباء).|| به خدمت ایستاده . (ناظم الاطباء). || قائم و به زمین چسبیده و آن از اضداد است . (از منتهی الارب ) (از مهذب...
-
واژههای مشابه
-
جوز ماثل
لغتنامه دهخدا
جوز ماثل . [ ج َ / جُو زِ ث َ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تاتوره . جوز رب . (منتهی الارب ). ثمرد هتوره . (غیاث اللغات ). و آن شبیه است به جوزالقی و دارای خارهای ریز و ضخیم است و دانه ٔ آن چون دانه ٔ اترج . (از اقرب الموارد). چیزی است که آنراعوام تاتوله...
-
واژههای همآوا
-
ماصل
لغتنامه دهخدا
ماصل . [ ص ِ ] (ع ص ) اسم فاعل از مَصل و مصول . (از اقرب الموارد). || اندک از دهش . (منتهی الارب ). اندک از عطا ودهش . (ناظم الاطباء). عطای اندک و گویند «اعطاه عطاءماصلا». (از اقرب الموارد). || اندک از شیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب المو...
-
معسل
لغتنامه دهخدا
معسل . [ م ُ ع َس ْ س َ ] (ع ص ) معجون معسل ؛ معجون با انگبین سرشته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). به عسل آمیخته . با عسل سرشته . عسل پرورد. به عسل پرورده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- زنجبیل معسل ؛ زنجبیل با عسل پرورده . (ناظم الا...
-
معصل
لغتنامه دهخدا
معصل . [ م ِ ص َ ] (ع ص ) سخت گیرنده غریم را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه برغریم سخت گیرد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
معصل
لغتنامه دهخدا
معصل . [ م ُ ع َص ْ ص ِ ] (ع ص ) هرچه وقت انداختن دوتا گردد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || تیر که پیچ پیچان رود در هوا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
جوز مقاتل
لغتنامه دهخدا
جوز مقاتل . [ ج َ / جُو زِ م ُ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) جوز ماثل است . رجوع به جوز ماثل شود.
-
بقم
لغتنامه دهخدا
بقم . [ ب ُ ق ْ ق َ ] (ع اِ) بُقُم بُقَم . جوز ماثل . (اقرب الموارد). درخت جوز ماثل . (منتهی الارب ). درخت جوز ماثل که درخت تاتوره باشد. (ناظم الاطباء).
-
جوز رب
لغتنامه دهخدا
جوز رب . [ ج َ/ جُو زِ رَب ب ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جوز ماثل . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به جوز ماثل شود.
-
جوز ماتا
لغتنامه دهخدا
جوز ماتا.[ ج َ / جُو زِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جوز ماثل . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به جوز ماثل شود.
-
عیسی
لغتنامه دهخدا
عیسی . [ سا] (اِخ ) ابن علی . نام طبیبی است که ابن البیطار در مفردات از او روایت کرده است ، از جمله در شرح کلمات : بلاذر، بیش ، جوز ماثل و خربق . رجوع به مفردات ابن البیطار (ذیل کلمات بلاذر و بیش و جوز ماثل و خربق ) شود.
-
جوز ماثا
لغتنامه دهخدا
جوز ماثا. [ ج َ / جُو زِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به جوز ماثل شود.