کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مَّاتَ
فرهنگ واژگان قرآن
مُرد
-
کیش مات
لغتنامه دهخدا
کیش مات . (اِ مرکب ) (اصطلاح شطرنج ) هنگامی است که مهره ٔ شاه به طریقی کیش شود که قادر به هیچ نوع حرکتی نباشد حریف ، شاه مات می شود و بازی را می بازد. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به «کیش » (اِ) و «مات » شود.
-
flat lacquer
لاک مات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ، مهندسی شیمی] لاکی که پس از خشک شدن ظاهری سابخورده پیدا میکند
-
flatting agent
ماتکننده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] مادهای که به پوشرنگ یا ورنی یا دیگر مواد پوششی افزوده میشود تا از برّاقیت فیلم (film) خشک بکاهد
-
مات شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. مبهوتشدن، بهتزده شدن، متحیر شدن ۲. شهماتشدن، باختن (در بازی شطرنج) ≠ بردن ۳. تیرهشدن، تار شدن ≠ روشن شدن ۴. کدر شدن، ناشفاف شدن ≠ شفاف شدن
-
مات کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. به تعجبواداشتن، شگفتزده کردن، مبهوت کردن، بهتزده کردن ۲. حیران کردن، حیرتزده کردن، متحیر کردن، سرگردان کردن ۳. عاجز کردن، درمانده کردن ۴. در تنگنا قرار دادن (حریف) ۵. از حرکت بازداشتن (مهره شاه حریف درشطرنج)، شهمات
-
flat varnish, matte varnish
ورنی مات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] نوعی ورنی که با درصد معینی ماتکننده ترکیب میشود تا در هنگام خشک شدن جلوهای مات بیابد
-
شه مات
لغتنامه دهخدا
شه مات . [ ش َه ْ ] (اِ مرکب ) شاه مات . در اصطلاح بازی شطرنج نماینده ٔ حالت مغلوب شدگی . کلمه ای است که دربازی شطرنج گویند یعنی شاه کِشت شد و شاه مات شد. (از ناظم الاطباء). شکست سخت . مغلوب کامل : هم از توست شه مات شطرنج بازان تو را مهره زاده بشطرنج...
-
dull luster
جلای مات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] جلای سطح کانی یا سنگ هنگامی که نور را به جای بازتاباندن بپاشاند
-
شاه مات
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) شه مات ، هنگامی که «شاه » شطرنج مات شود.
-
مات کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص م .) 1 - سرگردان کردن . 2 - مغلوب کردن شاه در بازی شط رنج .
-
شاه مات
لغتنامه دهخدا
شاه مات . (اِ مرکب ) شه مات . ماتی در بازی شطرنج . (ناظم الاطباء). اعلام مات شدن شاه . هنگامی که شاه شطرنج را مات کنند گویند: «شاه مات »، یعنی شاه مات شده : شطرنج ملک باخت ملک با هزار شاه هر شاه را بلعب دگر شاه مات کرد.عسجدی .
-
مات زدن
لغتنامه دهخدا
مات زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) مات شدن و ساکن ماندن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). حیران شدن . سرگشته شدن . رجوع به مات و ماده ٔ بعد شود.
-
مات شدن
لغتنامه دهخدا
مات شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) حیران و سرگردان شدن . مشوش و مضطرب شدن . (از ناظم الاطباء). سخت متحیر شدن . مبهوت شدن . سخت حیرت زده گشتن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || مغلوب شدن شاه شطرنج . باختن در شطرنج .از هر نوع حرکت بازماندن در شطرنج (یادداش...
-
مات کردن
لغتنامه دهخدا
مات کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سرگشته و حیران کردن و مشوش نمودن . (ناظم الاطباء). مبهوت کردن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || مغلوب کردن و بیچاره نمودن شاه شطرنج . (ناظم الاطباء). بردن از حریف در شطرنج . شاه شطرنج را از هرنوع حرکت بازداشتن . (یادد...