کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ماتَم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ماتم زدگانه
لغتنامه دهخدا
ماتم زدگانه . [ ت َ زَ دَ / دِ ن َ / ن ِ ] (ق مرکب ) چون ماتمزدگان و عزاداران . همانند سوکواران : دادش خورش و لباس پوشیدماتم زدگانه برخروشید.نظامی .
-
ماتم سرا
لغتنامه دهخدا
ماتم سرا. [ ت َ س َ ] (اِ مرکب ) عزاخانه . مجلس فاتحه خوانی و تعزیه داری . (ناظم الاطباء). مصیبت سرا.ماتمکده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ماتم سرای گشت سپهر چهارمین روح الامین به تعزیت آفتاب شد. خاقانی .بجهت اقامت رسم ماتم در جوار ماتم سرای خاص او...
-
ماتم کنان
لغتنامه دهخدا
ماتم کنان . [ ت َ ک ُ ] (ق مرکب ) در حالت ماتمزدگی و زاری کنان . (ناظم الاطباء).
-
ماتم گرفتن
دیکشنری فارسی به عربی
اندب , عويل
-
نخل ماتم بستن
لغتنامه دهخدا
نخل ماتم بستن . [ ن َ ل ِ ت َ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) تابوت را زینت دادن . تزیین تابوت : داغ حرمان آنقدر خواهم که در برگ امیدزآن گل خودرو توانم بست نخل ماتمی . کلیم (از آنندراج ).|| آراستن نخل عزا. آراستن نخل محرم . رجوع به نخل و نخل عزا و نخل تابوت شود...
-
غُصه و ماتم
فرهنگ گنجواژه
حُزن.
-
سور و ماتم
فرهنگ گنجواژه
جشن و عزا،متضاد.
-
بزم و ماتم
فرهنگ گنجواژه
جشن و سوگ.
-
ماتم و عزا
فرهنگ گنجواژه
سوگواری.
-
نوحه و ماتم
فرهنگ گنجواژه
سوگواری.
-
واژههای همآوا
-
ماتم
واژگان مترادف و متضاد
۱. پرسه، سوگ، عزا، مصیبت ۲. سوگواری، عزاداری، نوحهگری ≠ عیش، سرور، عروسی ۳. اندوه، غم، غصه، حزن ≠ سرور، شادی
-
ماتم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مَٲْتم] mātam ۱. عزا؛ سوگ.۲. سوگواری.〈 ماتم گرفتن: (مصدر لازم)۱. عزا گرفتن؛ سوگواری کردن.۲. [عامیانه، مجاز] غصه و اندوه بسیار داشتن.
-
ماتم
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (اِ.) غم ، مصیبت ، سوگ .
-
مآتم
لغتنامه دهخدا
مآتم . [ م َ ت ِ ] (ع اِ) ج ِ مَأتَم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع مَاءْتَم شود.
-
ماتم
لغتنامه دهخدا
ماتم . [ ت َ ] (اِ) سگ ماده . (ناظم الاطباء).