کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مائیت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مائیت
/mā'iy[y]at/
معنی
آبکی بودن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مائیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مائیّة] [قدیمی] mā'iy[y]at آبکی بودن.
-
مائیت
لغتنامه دهخدا
مائیت . [ ئی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) مائیة. روانی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و ازش [ از انگور پرنیان و کلنجری ] بسیار بتوان خورد بسبب مائیتی که در اوست . (چهارمقاله ٔ نظامی عروضی ). || در صفت احجار کریمه بمعنی رونق . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا...
-
مائیت
لغتنامه دهخدا
مائیت . [ ئی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) ماهیت . (ناظم الاطباء). سؤال از حقیقت شی ٔ.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به ماهیت شود.
-
جستوجو در متن
-
مائیة
لغتنامه دهخدا
مائیة. [ ئی ی َ ] (ع مص جعلی ،اِمص ) مائیت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مائیت شود. || (ص نسبی ) منسوب به ماء.- حروف مائیة ؛ هفت حرفند وعبارتند از: ج ، ز، ک ، س ، ر، خ ، غ . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).|| (اِ) آبی که میان ثرب و صفاق گرد شود ...
-
اقط
لغتنامه دهخدا
اقط. [ اَ / اِ / اُ / اَ ق َ / اَ ق ِ / اُ ق ُ / اِ ق ِ ] (ع اِ) کشک و پینو و قروت و دوغ منجمد از شیر گوسپند و جز آن پس از رفع مائیت خشک کرده باشند. (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (منتهی الارب ). ج ، اُقطان . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). اقط بکسر و ب...
-
ماهیت
لغتنامه دهخدا
ماهیت . [ هی ی َ ] (ع اِ مرکب ) به معنی حقیقت چیزی مستعمل است . بدان که این مصدر جعلی است تراشیده ٔ اهل منطق و حکمت . معنی لفظی لفظ ماهیت چیست این شدن باشد مرکب از ماء موصوله و «هی » ضمیر مؤنث واحدو یاء مشدد علامت جعل و تاء مصدری ، مگر یاء لفظ «هی »...
-
اصول
لغتنامه دهخدا
اصول . [ اُ ] (ع اِ) ج ِ اصل . اساسها و بیخ و بن ها. (فرهنگ نظام ). اصلها. جمع اصل که بمعنی بیخ است . (آنندراج ) (غیاث ). ریشه ها، و اصول و فروع ؛ ریشه ها و شاخه ها. (ناظم الاطباء).- اصول اظفار ؛ بن های ناخن . || قواعد. قوانین . پایه ها. قواعد و قوان...
-
لبن
لغتنامه دهخدا
لبن . [ ل َ ب َ ] (ع اِ) شیر و آن اسم جنس است . ج ، البان . (منتهی الارب ). و هو مرکبة من مائیة و جبنیة و دسومة : چگونه جدری جدری کجا ز پستانش هنوز هیچ لبی بوی ناگرفته لبن . منجیک .جهان دختر خواجگی را همی بدو داد چون باز کرد از لبن . فرخی .وان گل سوس...