کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مائدة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مائده نه
لغتنامه دهخدا
مائده نه . [ ءِ دَ / دِ ن ِه ْ ] (نف مرکب ) مائده سالار است که سفره چی باشد. (برهان ) (از آنندراج ).مائده افکن . و رجوع به مائده سالار و مائده افکن شود.
-
خلال مائده
لغتنامه دهخدا
خلال مائده . [ خ ِ / خ َ ل ِ ءِ دَ / دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رشته ٔ میده که بشیر و شکر خورند بهندی سوئیان گویند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
موائد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع مائدة] [قدیمی] mavā'(y)ed = مائده
-
مائدات
لغتنامه دهخدا
مائدات . [ ءِ ] (ع اِ) ج ِ مائدة. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد). رجوع به مائدة شود.
-
غذا
واژگان مترادف و متضاد
خوراک، خوردنی، طعام، قوت، مائده
-
manna
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مانا، ترنجبین، گزانگبین، من، مائده اسمانی
-
مواید
فرهنگ فارسی معین
(مَ یِ) [ ع . موائد ] (اِ.) جِ مائده .
-
مایدات
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ ع . مائدات . ] (اِ.) جِ مائده .
-
موائد
لغتنامه دهخدا
موائد. [ م َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ مائدة. (ناظم الاطباء). ج ِ مائدة که به معنی خوان پرطعام باشد. (آنندراج ) (غیاث ). رجوع به مائده شود : از الوان موائد مطبخ خاص به قدر کفایت . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 91).
-
قوت
واژگان مترادف و متضاد
آذوقه، توشه، جیره، خواربار، خوراک، خوردنی، طعام، غذا، مائده
-
دست ساز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) dastsāz آنچه با دست ساخته و پرداخته شده باشد: ◻︎ هر مائدهای که دستساز فلک است / یا بینمک است یا سراسر نمک است (خاقانی: ۷۰۴).
-
خوان
واژگان مترادف و متضاد
۱. ادیم، بساط، سفره، سماط ۲. مهمانی، پذیرایی ۳. رباط، کاروانسرا ۴. مائده، طعام، غذا، خوراک ۵. طبق، طبق مائده ۶. خار، علف هرزه، گیاه
-
خوراک
واژگان مترادف و متضاد
آذوقه، جیره، خواربار، خوردنی، شیلان، طعام، طعمه، غذا، قوت، مائده، نان ≠ پوشاک
-
خوراکی
واژگان مترادف و متضاد
۱. اطعمه، ارزاق، توشه، خواربار، خوردنی، غذا، مائده ۲. خوردنی، قابلخوردن، ماکول ≠ پوشاکی
-
طعام
واژگان مترادف و متضاد
خوراکی، خوراک، خوردنی، خورش، شیلان، غذا، قوت، مائده، نان ≠ آب، نوشیدنی، شراب