کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مئق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مئق
لغتنامه دهخدا
مئق . [ م َ ءِ ] (ع ص ) کودک هکه زننده ٔ گریان و در مثل است : انت تئق و انا مئق فکیف نتفق . چون دو کس در اخلاق مختلف باشند این مثل را گویند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کودک هکه زده شده در گریستن . (از منتهی الارب ). طفل به سکسکه افتاده گاه گری...
-
جستوجو در متن
-
میق
لغتنامه دهخدا
میق . [ م َ ] (ع ص ) به معنی گریان است . (از غیاث ). مئقان . مئق . رجوع به مئق شود.
-
تئق
لغتنامه دهخدا
تئق . [ ت َ ءِ ] (ع ص ) بدخو. (نصاب الصبیان ). شتابنده ببدی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): انت تئق و انا مئق فکیف نتفق . یضرب للمختلفین اخلاقاً. (منتهی الارب ) (قطر المحیط) (ناظم الاطباء). رجوع به تأق شود.
-
تأق
لغتنامه دهخدا
تأق . [ ت َ ءَ ] (ع مص ) پر شدن مشک از آب . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). پر شدن مشک . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || اندوهناک گردیدن . || پرخشم شدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). تأق فلان ؛ سرشار شدن وی ...