کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مئزاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مئزاب
لغتنامه دهخدا
مئزاب . [ م ِءْ ](معرب ، اِ) ناودان . ج ، مآزیب . مشتق از ازب الماء است یا معرب از فارسی است یعنی به میزاب را (کذا). (منتهی الارب ). مأخوذ از میزاب فارسی ، ناودان . (ناظم الاطباء). فارسی معرب است ... و اهل حجاز و اهل مدینه و مکه آن را استعمال کرده ا...
-
جستوجو در متن
-
مآزب
لغتنامه دهخدا
مآزب . [ م َ زِ ] (ع اِ) ج ِ مِئزاب . (منتهی الارب ذیل ازب ). رجوع به مئزاب و مآزیب شود.
-
مازآب
لغتنامه دهخدا
مازآب . (اِ مرکب ) جوالیقی بنقل از اصمعی در المعرب آرد: مئزاب معرب مازآب فارسی است ... (المعرب ص 326). و رجوع به مئزاب و میزاب شود.
-
مآزیب
لغتنامه دهخدا
مآزیب .[ م َ ] (ع اِ) ج ِ مِئزاب . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد ذیل ازب ) . ج ِ میزاب . (منتهی الارب ذیل وزب ). رجوع به مئزاب و میزاب شود.
-
میزاب
لغتنامه دهخدا
میزاب . (اِ مرکب )آبریز و ناودان و آب گذر و آبراهه . (ناظم الاطباء). ناودان . ج ، مآزیب . (مهذب الاسماء). ناودان . این کلمه بی شک فارسی فراموش شده است . از میز (مخفف میزنده یا ماده ٔ مضارع میزیدن ) و آب ، و آن در عربی اصلی ندارد و گاهی مزراب گفتن عرب...