کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مآرین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مآرین
لغتنامه دهخدا
مآرین . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مِئران . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به مئران شود.
-
واژههای مشابه
-
مارین
لغتنامه دهخدا
مارین . (ص نسبی ) از «مار» (خزنده ٔ معروف ) + «ین » (پساوندی که چون در آخر اسم درآید صفت نسبی سازد). ماردار. پر از مار. مارلاخ : رهت مارین و کهسارت پلنگین گیا و سنگش از خون تو رنگین .(ویس و رامین ).
-
مارین
لغتنامه دهخدا
مارین .(اِخ ) دهی از دهستان بویراحمد گرمسیری است که در بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان واقع است و 508 تن سکنه دارد که از طایفه ٔ بویراحمد گرمسیری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
واژههای همآوا
-
مارین
لغتنامه دهخدا
مارین . (ص نسبی ) از «مار» (خزنده ٔ معروف ) + «ین » (پساوندی که چون در آخر اسم درآید صفت نسبی سازد). ماردار. پر از مار. مارلاخ : رهت مارین و کهسارت پلنگین گیا و سنگش از خون تو رنگین .(ویس و رامین ).
-
مارین
لغتنامه دهخدا
مارین .(اِخ ) دهی از دهستان بویراحمد گرمسیری است که در بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان واقع است و 508 تن سکنه دارد که از طایفه ٔ بویراحمد گرمسیری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
معرین
لغتنامه دهخدا
معرین . [ م َ ع َرْ رَ] (اِخ ) شهری است به نواحی نصیبین . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
لانژیویچ
لغتنامه دهخدا
لانژیویچ . [ ژی ِ ] (اِخ ) مارین . سیاستمدار و وطن پرستی از مردم لهستان مولد کروتس زین (1827-1887 م .).
-
مئران
لغتنامه دهخدا
مئران . [م ِءْ ] (ع اِ) (از «ارن ») جای باش وحوش . ج ، مآرین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد).
-
پلنگین
لغتنامه دهخدا
پلنگین . [ پ َ ل َ ] (ص نسبی ) پلنگ دار : رهت مارین و کهسارش پلنگین گیاه و سنگش از خون تو رنگین .فخرالدین اسعد (ویس و رامین ).
-
چمن نمشت
لغتنامه دهخدا
چمن نمشت . [ چ َ م َ ن َ م َ ] (اِخ ) دهی از بخش دره شهر شهرستان ایلام که در 3 هزارگزی شمال دره شهر و 5 هزارگزی شمال خاوری راه مالرو دره شهر به مارین واقع است . جلگه و گرمسیر است و 202 تن سکنه دارد. آبش از نهر دره شهر. محصولش غلات و لبنیات . شغل اهال...
-
هارمونیکا
لغتنامه دهخدا
هارمونیکا. [ م ُ ] (فرانسوی ، اِ) هارمنیکا. اصطلاح مخصوص ابزار موسیقی است که صدا در آنها با لرزاندن گیلاس های شیشه ای (زنگهای شیشه ای ) به وجود می آید. اصل کلمه هارمنیکای شیشه ای از قرن هجدهم مصطلح شد که ابزارهای موسیقی به نام جامهای موسیقی متداول شد...